آموزش فراموششده؛ چرا بحران کمبود پزشک پایان ندارد
بحران کمبود پزشک در فرانسه حاصل نبود برنامهریزی در تربیت نیرو، نابرابری در توزیع جغرافیایی و ضعف ساختاری در آموزش است. دانشگاههای پزشکی به جای پرورش تفکر انتقادی، بر حفظ مطالب تمرکز دارند و نفوذ شرکتهای دارویی در آموزش، استقلال علمی پزشکان آینده را تهدید میکند. نتیجه، نسلی از پزشکان است که با چالشهای واقعی سلامت ناآشنا و نسبت به فشارهای اقتصادی و نهادی آسیبپذیرند.

بحران کمبود پزشک در فرانسه سالهاست که از سطح هشدار گذشته است. سیاستهای مقطعی مانند اجبار پزشکان به کار در مناطق کمبرخوردار، تنها بخشی از کمبود را جبران میکند اما به ریشه مسئله دست نمیزند. ریشه اصلی در نظام آموزش پزشکی نهفته است؛ جایی که حفظیات بر تفکر انتقادی غلبه دارد و ارتباط میان علم و جامعه قطع شده است.
در بسیاری از دانشکدههای پزشکی، دانشجویان از نقش شرکتهای دارویی در شکلدهی به درمان و حتی محتوای آموزشی بیخبرند. در حالی که برنامههایی محدود برای آگاهی از نفوذ صنعتی طراحی شده، بیشتر دانشجویان آن را جدی نمیگیرند. نبود آموزش درباره تضاد منافع و شفافیت مالی باعث میشود که پزشکان جوان در آینده در برابر فشار بازار دارویی و مدلهای تجویزی وابسته بیدفاع باشند.
این کاستی آموزشی به بحران ساختاریتری منجر شده است. از یک سو، تعداد ورودیهای پزشکی برای دههها بهصورت مصنوعی پایین نگه داشته شد تا هزینههای عمومی کنترل شود. از سوی دیگر، توزیع نامتوازن پزشکان میان شهر و روستا باعث شده بسیاری از مناطق با کمبود مزمن نیرو مواجه شوند. دولت با ایجاد طرحهایی مانند اعزام داوطلبان به «بیابانهای پزشکی» میکوشد فاصله را پر کند، اما چنین اقداماتی تنها مُسکن موقتیاند.
در نظام کنونی، تمرکز بر آزمونهای رقابتی و مسیرهای پیچیده تخصصی، انگیزه خدمت عمومی را کاهش داده است. پزشکان جوان در محیطی پر از فشار اداری و مالی رشد میکنند، جایی که فرسودگی شغلی پیش از بلوغ حرفهای آغاز میشود. در نتیجه، بسیاری از فارغالتحصیلان یا کشور را ترک میکنند یا از طبابت عمومی روی برمیگردانند.
این وضعیت پیامد مستقیمی بر سلامت اجتماعی دارد. در مناطق روستایی، سالمندان و بیماران مزمن ناچارند ساعتها برای رسیدن به نزدیکترین پزشک سفر کنند. کمبود پزشک نه فقط مسئلهای آماری بلکه بحرانی انسانی است که به نابرابری درمانی دامن میزند.
برای برونرفت از این چرخه، بازنگری بنیادین در آموزش پزشکی ضروری است. دانشکدهها باید از نظام حفظیات فاصله بگیرند و مهارتهای تفکر انتقادی، اخلاق حرفهای و درک اجتماعی از سلامت را در مرکز آموزش قرار دهند. سیاستگذاران نیز باید از نگاه صرفاً کمی به تعداد پزشکان فراتر روند و بر کیفیت آموزش، شرایط کار و انگیزههای اجتماعی تمرکز کنند.
تا زمانی که پزشکان در مسیر تربیتی خود با ساختارهای ناکارآمد و وابسته مواجهاند، بحران کمبود ادامه خواهد داشت. مسئله، صرفاً فقدان نیرو نیست، بلکه غیبت درکی عمیق از انسان، جامعه و مسئولیت اخلاقی طبابت است؛ چیزی که نظام فعلی آموزش پزشکی فرانسه سالهاست از آن غافل مانده است.