توهم تکنولوژیک در مبارزه با تغییرات اقلیمی
این مقاله به نقد تمرکز فناورانه گروه بیندولتی کارشناسان تغییرات اقلیمی (GIEC) میپردازد و تأکید دارد که بدون تغییرات رفتاری و ساختاری، اهداف کربن خنثی دستنیافتنی است.

گروه بیندولتی کارشناسان تغییرات اقلیمی (GIEC) در سه دههی گذشته بهعنوان مرجع علمی اصلی در زمینهی بحران آبوهوایی شناخته شده است. گزارشهای این نهاد بارها زنگ خطر را دربارهی گرمایش زمین به صدا درآورده و مبنای تصمیمگیریهای بینالمللی قرار گرفته است. طبق مقالهای که در لوموند منتشر گردیده و طبق پژوهش تازهای به قلم ژان-باتیست فرسو، تاریخنگار علم و فناوری و پژوهشگر ارشد مرکز ملی پژوهشهای علمی فرانسه (CNRS)، اتهام مهمی را متوجه این نهاد کرده است: «سوگیری فناورانه» یا همان غلبهی نگرش تکنولوژیمحور بر سایر راهکارها. به گفتهی او، تمرکز بیش از حد گروه کارشناسان تغییرات اقلیمی (GIEC) بر نوآوری و فناوریهای نوین، مانع از توجه جدی به گزینههایی چون صرفهجویی، تغییر سبک زندگی و دگرگونیهای ساختاری شده است.
فرسو در مقالهای منتشرشده در نشریهی پژوهش انرژی و علوم اجتماعی (Energy Research & Social Science) تأکید میکند که هدفگذاریهای مربوط به تحقق «کربن خنثی» تا سالهای ۲۰۵۰ یا ۲۰۷۰ از طریق اتکاء به فناوری عملاً دستنیافتنی است. او هشدار میدهد که ادامهی این توهم، نهتنها به مشروعیتبخشی به فناوریهای هنوز اثباتنشده و گاه صرفاً گمانانگیز میانجامد، بلکه افق گزینههای سیاستی را محدود و اصلاحات واقعی در کاهش انتشار گازهای گلخانهای را به تعویق میاندازد.
برای اثبات این رویکرد، فرسو محتوای گزارشهای گروه سوم کارشناسان تغییرات اقلیمی (GIEC)ــ بخشی که بر راهکارهای مقابله با گرمایش تمرکز دارد ــ را بهطور آماری بررسی کرده است. نتایج نشان میدهد اصطلاحات مرتبط با فناوری («نوآوری»، «هیدروژن»، «انرژی هستهای»، «خورشیدی» و…) به شکل چشمگیر و مداوم بر مفاهیمی چون «سبک زندگی»، «کاهش مصرف» یا «ممنوعیت» غلبه دارند. برای نمونه، در گزارش سال ۲۰۲۲ واژهی «نوآوری» ۱۶۶۷ بار تکرار شده، در حالی که «صرفهجویی» تنها ۲۳۲ بار و «رشد منفی» ۲۹ بار ذکر شده است. حتی فناوریهایی پرمصرف چون هوش مصنوعی یا بیتکوین نیز اغلب با صفاتی مثبت مانند «کمکربن» یا «مسئولانه» معرفی میشوند.
البته همین گزارش ششم نقطهی عطفی به شمار میآید، زیرا برای نخستینبار فصلی مستقل به «تقاضا» اختصاص داده و مفهوم صرفهجویی را بهعنوان یک استراتژی مشروع کاهش انتشار مطرح کرده است. با این حال، پرسش اصلی باقی میماند: چرا باید سی سال صبر کرد تا چنین رویکردی جایگاهی جدی در گزارشها پیدا کند؟
به باور فرسو، این گرایش فناورانه تنها بازتابی از ادبیات علمی موجود نیست، بلکه حاصل جهتگیریهای تاریخی و فشارهای سیاسی نیز هست. از آغاز فعالیت گروه سوم در سال ۱۹۹۲، رؤسای آمریکایی آن ــ فردریک برنتال و رابرت رینستاین ــ نقش تعیینکنندهای در هدایت نگاه به سمت فناوری ایفا کردند. رینستاین حتی آشکارا گرمایش زمین را دستکم میگرفت و استراتژی او به تعویق انداختن روند «کربنزدایی» به امید یافتن راهحلهای فناورانه ارزانقیمت بود. این رویکرد همسو با دیدگاه اقتصاددانان پرنفوذی چون ویلیام نوردهاوس بود که در دههی ۹۰ میلادی بر این باور بودند نیازی به تغییر جدی در الگوهای مصرف نیست، چراکه فناوریهایی چون رآکتورهای نو یا هیدروژن تا سال ۲۰۰۰ مشکل را حل خواهند کرد.
در همین دوره، همکاری نزدیک دانشمندان با صنعت، بهویژه شرکتهای نفتی مانند توتال، اکسون، انی و آرامکوی سعودی، نفوذ زیادی بر گزارشها داشت. اگرچه شمار نمایندگان صنعت در گروه نویسندگان اندک بود، اما همان تعداد اندک نیز موفق شدند فناوریهایی مانند «جداسازی و ذخیرهسازی کربن» (CCS) را بهعنوان گزینهای جدی وارد دستور کار کنند. این فناوری که با هدف جذب گازهای گلخانهای و ذخیرهی آن در زیرزمین طراحی شد، عملاً ابزاری برای تداوم استخراج نفت به شمار میآید. در ابتدا گروه بیندولتی کارشناسان تغییرات اقلیمی (GIEC) نسبت به آن انتقاد داشت، اما در سال ۲۰۰۵ گزارشی ویژه با رویکرد مثبت نسبت به جداسازی و ذخیرهسازی کربن منتشر کرد که عمدتاً بر مطالعات تأمینشده از سوی صنعت نفت استوار بود.
در پس این جدل، پرسشی بنیادی نهفته است: آیا فناوری بهتنهایی میتواند بشریت را از بحران اقلیمی نجات دهد؟ فرسو پاسخ منفی میدهد و معتقد است بدون تغییر سبک زندگی، کاهش مصرف و اصلاحات عمیق ساختاری، هیچ پیشرفت فناورانهای قادر به مهار گرمایش ۱.۵ تا ۲ درجهای تا پایان قرن نخواهد بود. او هشدار میدهد که استمرار «توهم تکنولوژیک» تنها زمان را هدر میدهد و فرصتهای واقعی برای دگرگونیهای اجتماعی و اقتصادی را از بین میبرد.
این انتقاد البته به معنای نفی کامل فناوری نیست، بلکه دعوتی است به برقراری توازن میان راهحلهای فناورانه و سیاستهای اجتماعی. جهان امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند نگاهی چندبُعدی به بحران اقلیمی است؛ نگاهی که علاوه بر نوآوریهای علمی، به عدالت زیستمحیطی، تغییرات رفتاری و اصلاح ساختارهای اقتصادی نیز توجه کند.