ابهام ترامپ در قبال آیندهی اوکراین؛ دیپلماسی پرهیاهو، نتیجهای نامعلوم
نشست واشنگتن با حضور ترامپ، زلنسکی و رهبران اروپا، وحدت ظاهری را نشان داد اما ابهام و تضادها در تضمین امنیت اوکراین پابرجاست.

روز دوشنبه ۱۸ اوت، واشنگتن صحنهی یکی از غیرمعمولترین نشستهای دیپلماتیک سالهای اخیر بود؛ دیداری که تنها طی یک آخر هفته برنامهریزی شد و در آن ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین، به همراه شماری از رهبران اروپا در کاخ سفید با دونالد ترامپ دیدار کردند. این نشست در حالی برگزار شد که سه روز پیش از آن، ترامپ در آلاسکا با ولادیمیر پوتین گفتوگو کرده بود؛ دیداری که بلافاصله تلاش تازهای برای حل بحران اوکراین را در دستور کار قرار داد.
ترامپ که خود را «سازندهی صلح» معرفی میکند، وعده داده است نخست دیداری مستقیم میان پوتین و زلنسکی برگزار شود و سپس نشستی سهجانبه با حضور خودش انجام گیرد. او حتی اعلام کرده پس از آن، نشست چهارمی نیز با مشارکت ترکیه میتواند برگزار شود. اما مشکل اصلی این تصور، تکیه بیش از اندازه بر دیدارهای سطح بالا است؛ در حالی که انگیزههای روسیه تغییر نکرده و تجربهی گذشته نشان میدهد که کرملین تا زمانی که در میدان جنگ خود را پیروز ببیند، ارادهای برای مصالحه واقعی ندارد.
رهبران اروپایی که به واشنگتن آمدند ـ از امانوئل مکرون و فردریش مرتس گرفته تا اورسولا فون در لاین و جورجا ملونی ـ میدانستند که آبروی سیاسی آنان به تصمیمات این ساعات حساس گره خورده است. آنان دو دغدغهی اصلی داشتند: نخست آنکه اوکراین قربانی توافقی شتابزده نشود که در عمل پاداشی برای جنگ روسیه باشد، و دوم اینکه کییف بتواند از تضمینهای امنیتی کافی برخوردار شود تا آیندهاش در هراس دائمی حملهی جدید از سوی مسکو سپری نگردد.
با وجود فضای ظاهراً هماهنگ، اختلاف نظرها آشکار بود. مکرون و صدراعظم آلمان تأکید کردند که هرگونه مذاکره باید با آتشبس فوری همراه باشد، در حالی که زلنسکی حاضر بود حتی بدون این شرط وارد گفتوگو شود. ترامپ نیز موضع خود را تغییر داد و گفت «نیازی به آتشبس نمیبیند»، در حالی که مدعی شد هر دو طرف خواهان پایان جنگ هستند.
در حاشیهی این دیدارها، گزارشهایی منتشر شد مبنی بر اینکه اوکراین قصد دارد قرارداد خرید صد میلیارد دلاری سلاحهای آمریکایی، از جمله سامانههای دفاع هوایی پاتریوت، را امضا کند؛ قراردادی که هزینهی آن توسط اروپا تأمین خواهد شد. همچنین طرحی برای همکاری ۵۰ میلیارد دلاری با شرکتهای آمریکایی در زمینهی تولید پهپاد مطرح شده است. بدین ترتیب، پشت صحنهی ابتکار دیپلماتیک، منافع اقتصادی و نظامی نیز پررنگ است.
ترامپ در شبکهی اجتماعی خود اعلام کرد تضمینهای امنیتی بهطور مشترک توسط اروپا و آمریکا ارائه خواهد شد، گویی که ایالات متحده تعهد کمتری در این روند بر عهده میگیرد. این نکته بار دیگر شکاف میان واشنگتن و متحدان اروپایی را نمایان ساخت. اروپاییها به روشنی خواهان ایجاد یک نیروی بازدارندهی گستردهاند که اوکراین را در بلندمدت مجهز و آموزشدیده نگه دارد، بدون آنکه نیروهای غربی مستقیماً در خاک اوکراین مستقر شوند.
امانوئل مکرون در پایان سفرش با صراحت بیشتری نسبت به ترامپ سخن گفت و یادآور شد که همزمان با تماس تلفنی ترامپ و پوتین، بمباران اوکراین ادامه داشت؛ نشانهای روشن که نیت واقعی کرملین را برملا میکند. او همچنین تأکید کرد که تجربهی ۱۵ سال گذشته نشان میدهد پوتین هر زمان تصور کند میتواند با جنگ پیروز شود، از مصالحه میگریزد.
اما در سوی دیگر، ترامپ همچنان بر توانایی شخصیاش برای حل بحران تأکید میکند. او مدعی شده «شش جنگ را در شش ماه پایان داده» و «دقیقاً میداند چه میکند». این شتابزدگی و اعتماد به نفس بیش از حد، به گفتهی منتقدان، خطری جدی برای انسجام جبههی غرب در برابر روسیه است؛ بهویژه آنکه تیم آمریکایی در مذاکرات اخیر فاقد کارشناسان برجستهی روسیه بود و این امر به سوءتفاهمها و خوشبینیهای بیپایه دامن زده است.
از منظر کرملین، این وضعیت فرصتی مناسب است. پوتین بدون دادن هیچ امتیاز واقعی، در حال بهرهبرداری از بازگشت تدریجی به عرصهی دیپلماتیک است. او بهخوبی میداند که هرگونه سند رسمی تضمین امنیت، بدون ارادهی واقعی برای توقف جنگ، بیارزش خواهد بود؛ همانگونه که تجربهی یادداشت بوداپست ۱۹۹۴ نشان داد.
در واقع، آنچه در واشنگتن آغاز شد فراتر از آیندهی اوکراین است. بحث اصلی بازطراحی معماری امنیتی در اروپا است؛ معماریای که نهتنها باید توان بازدارندگی در برابر روسیه را افزایش دهد، بلکه نشان دهد غرب هنوز قادر به ارائهی یک راهبرد مشترک است. این همان نقطهای است که تردیدها دربارهی مواضع ترامپ پررنگ میشود. او میان وعدهی میانجیگری سریع، فشار برای قراردادهای نظامی و تمایل به کاستن از بار تعهدات آمریکا در اروپا در نوسان است.
بنابراین، هرچند دیدار واشنگتن بهظاهر وحدت دیپلماتیک را به نمایش گذاشت، اما پرسشهای اساسی همچنان بیپاسخ مانده است: آیا اوکراین میتواند تضمینهای واقعی و پایدار امنیتی دریافت کند؟ آیا پوتین بدون احساس پیروزی در میدان جنگ حاضر به مصالحه خواهد شد؟ و آیا ترامپ واقعاً به دنبال صلحی عادلانه است یا صرفاً در اندیشهی بهرهبرداری سیاسی و اقتصادی از این بحران؟