اروپا زیر سایه کاخ سفید؛ زورگویی آمریکا در مسیر صلح اوکراین
نشست اضطراری روز دوشنبه در کاخ سفید با حضور دونالد ترامپ، ولودیمیر زلنسکی و رؤسای دولتهای اروپایی با محوریت صلح اوکراین برگزار شد. این نشست، هرچند فرصت دیپلماتیک جدیدی را ایجاد کرد، بیش از آنکه به راهحل واقعی منجر شود، معنای آن در چارچوب فشار آمریکا برای پیشبرد صلحی بهاصطلاح «به زور» قابل توجه است.

نشست واشنگتن که با همراهی رهبران اروپایی، رئیسجمهور اوکراین و دونالد ترامپ برگزار شد، در ظاهر تلاشی برای هماهنگی غرب درباره امنیت و آینده اوکراین بود؛ اما در لایهای دیگر، نمادی از زورگویی دیپلماسی آمریکایی برای تعیین چارچوب مذاکرات بهشمار میرفت.
در وهله نخست ، طرح ارائهشده توسط ترامپ برای جایگزین کردن عضویت ناتو با تضمینهای امنیتی مستقیم (شبیه ماده ۵)، تهدیداتی گسترده را برای استقلال اوکراین به همراه داشته که از سوی روسیه رد شده است. روشن است که پشت این پیشنهاد، تمایل آمریکا به حفظ تسلط بر مکانیزمهای امنیتی منطقهای وجود دارد.
در واقع باید گفت برآیند مذاکرات با وجود ایجاد تحرک دیپلماتیک، بیشتر به شکلگیری ائتلافهای جدید امنیتی منتهی شده که متشکل از دولتهای اروپایی که تجهیزات نظامی به اوکراین عرضه میکنند، تحت رهبری آمریکاو تأمین بودجه از اروپا برای خرید تسلیحات از آمریکا بوده است.
از سوی دیگر، هشدارها نسبت به خطر توافق سریع بدون تضمین لازم برای تمامیت ارضی اوکراین توسط رهبران اروپایی ابراز شد. آنها تأکید کردند که هرگونه مصالحهای باید بدون تغییر در مرزهای بینالمللی باشد، و درخواست کردند که اوکراین در مرکز مذاکرات قرار گیرد.
نشست واشنگتن بار دیگر نشان داد که آمریکا در برخورد با بحران اوکراین، بیش از آنکه به دنبال یک صلح متوازن باشد، در پی تثبیت رهبری خود بر اروپا است. دونالد ترامپ با سازماندهی نشست در کاخ سفید و دعوت از زلنسکی و برخی رهبران اروپایی، تلاش کرد تصویر «واشنگتن بهعنوان مرکز تصمیمگیری» را تثبیت کند. این اقدام در عمل، نقش بروکسل و پایتختهای اروپایی را به حاشیه راند و اروپا را در موقعیت پیرو و منفعل قرار داد.
در مذاکرات، ترامپ پیشنهاد کرد اوکراین به جای پیگیری عضویت در ناتو، به تضمینهای امنیتی جدیدی متکی شود که عملاً تحت کنترل مستقیم آمریکا خواهد بود. چنین طرحی نه تنها استقلال اوکراین را محدود میکند، بلکه اروپا را نیز از نقش سنتی خود بهعنوان ضامن امنیت جمعی کنار میگذارد. در واقع، آمریکا از ابزار فشار سیاسی و اقتصادی استفاده میکند تا نشان دهد بدون رضایت واشنگتن هیچ توافقی در اروپا به ثمر نخواهد نشست.
رهبران اروپایی بهویژه امانوئل ماکرون کوشیدند با طرح پیشنهاد نشست چهارجانبه و دخالت مستقیم اتحادیه اروپا، نقش متوازنتری را احیا کنند. اما واقعیت آن است که تحرکات ترامپ عملاً اروپا را در جایگاه تماشاگر قرار داده است؛ جایی که باید سیاستهای امنیتی را تأمین مالی کند، تسلیحات خریداریشده از آمریکا را به اوکراین تحویل دهد و در عین حال حق تصمیمگیری نهایی را نیز به واشنگتن واگذار کند.
این رویکرد، نوعی تحقیر دیپلماتیک اروپا است. آمریکا با نمایش قدرت یکجانبه، به متحدان اروپایی القا میکند که به تنهایی توانایی مدیریت بحران را ندارند. به همین دلیل، حتی زمانی که اروپا بر اصولی همچون تمامیت ارضی اوکراین یا لزوم ضمانتهای پایدار تأکید میکند، صدای آن در برابر تصمیمسازیهای واشنگتن ضعیف جلوه داده میشود.
فرانسه و آلمان در چنین شرایطی میان دو راهبرد قرار دارند: از یک سو نمیخواهند بهطور کامل زیر سایه آمریکا قرار گیرند و استقلال عمل خود را از دست بدهند؛ و از سوی دیگر به دلیل ضعف در هماهنگی داخلی و شکنندگی سیاسی، توان ایجاد یک بدیل قوی در برابر رهبری آمریکا را نیز ندارند. همین تضاد سبب شده که آمریکا با قدرت بیشتری سیاست خود را تحمیل کند.
نشست واشنگتن فرصتی تاریخی در روند صلح اوکراین بهشمار میرود؛ با این حال، در حالی که آمریکا در نقش فرمانده صحنه ظاهر میشود، اروپای متحد از جمله فرانسه باید تلاش کند تا نقش متوازنی داشته باشد و از تبدیل صلح به مصالحهای زیانبار جلوگیری کند. این وظیفه نیازمند تقویت توان دیپلماسی اروپایی، حفظ استقلال عمل در مذاکرات و تأکید بر حقوق و امنیت اوکراین است.
اما ایالات متحده با طرحهای یکجانبه و فشارهای سیاسی، میکوشد اروپا را از یک بازیگر مستقل به شریک دست دوم تقلیل دهد. این روند اگر ادامه یابد، نه تنها صلحی پایدار برای اوکراین به همراه نخواهد داشت، بلکه به شکافهای عمیقتر در درون غرب نیز دامن خواهد زد.