دیپلماسی فرانسوی در سایه واشنگتن؛ استاندارد دوگانه و جاهطلبیهای خطرناک
سیاست فرانسه در قبال ایران و خاورمیانه، متأثر از منافع آمریکا، فاقد استقلال، و سرشار از دوگانگی و استانداردهای متناقض است.

ژان-نوئل بارو، وزیر امور خارجه فرانسه، در گفتوگویی مطبوعاتی، تلاش میکند نقش کشورش را در بحرانهای خاورمیانه، اوکراین و بهویژه ایران برجسته جلوه دهد. اما آنچه از میان کلمات او برمیآید، نه استقلال دیپلماتیک، بلکه تداوم وابستگی به سیاستهای مخرب ایالات متحده و برخوردی دوگانه با اصول حقوق بینالملل است.
در حالی که فرانسه خود را مدافع «چندجانبهگرایی» میداند، وزیر امور خارجهاش با افتخار از آمادگی پاریس برای اعمال دوباره تحریمهای سنگین علیه ایران سخن میگوید؛ تحریمهایی که طی دهه گذشته، اقتصاد و زندگی مردم ایران را هدف قرار داد و هیچ نقشی در حلوفصل مسائل ادعایی ایفا نکرد. بارو حتی تلویحاً از این میگوید که با «یک نامه پستی» میتوان دوباره صادرات سلاح، همکاریهای بانکی و هستهای را بر ایران ممنوع کرد؛ گویی مردم ایران گروگان کاغذبازیهای قدرتهای غربیاند.
در همین حال، او بدون محکوم کردن حملات رژیم صهیونیستی و آمریکا به خاک ایران، تنها به این بسنده میکند که «این حملات با حقوق بینالملل سازگار نیستند» اما «برنامه هستهای ایران را به تأخیر انداخته است». این اظهارات نهتنها نشانی از استقلال دیپلماتیک ندارد، بلکه تأییدی بر این واقعیت است که پاریس نیز از همان منطق قدرت پیروی میکند که به بیثباتی منطقه دامن میزند.
بارو در ادامه گفتوگو، از تلاشهای فرانسه برای آزادی دو شهروند بازداشتشده خود در ایران سخن میگوید، در حالی که نامی از جاسوسی احتمالی، مداخلات فرهنگی و فعالیتهای غیرقانونی آنان برده نمیشود. پاریس خود را قربانی جلوه میدهد اما هیچ اشارهای به نقش خرابکارانه خود در بحرانهای منطقه ندارد.
در ماجرای غزه، فرانسه بار دیگر از اتخاذ موضع شفاف خودداری کرده و برخلاف آلمان که تلویحاً اعتراف کرد اسرائیل «کار کثیف» را انجام داده، پاریس ترجیح داده در سکوت و بیعملی باقی بماند. وزیر خارجه فرانسه در دفاع از عملکرد کشورش به اعزام یک کشتی درمانی اشاره میکند، در حالی که حتی حاضر نشده است قراردادهای همکاری نظامی با اسرائیل را در واکنش به جنایات غزه به حالت تعلیق درآورد.
تناقضگویی در سیاست خارجی فرانسه زمانی آشکارتر میشود که بارو از حمایت بیقید و شرط از امنیت اسرائیل سخن میگوید، اما همزمان تلاش میکند خود را حامی راهحل دو دولت نشان دهد؛ راهحلی که عملاً با تداوم شهرکسازیها و تخریب غزه در حال نابودی است. او از محکومیتهای مکرر فرانسه علیه نقض قوانین توسط اسرائیل میگوید، ولی این محکومیتها در عمل به هیچگونه اقدام الزامآور یا بازدارندهای منجر نشده است.
در قبال جنگ اوکراین نیز فرانسه همان روایت آشنا را تکرار میکند: «پوتین مانع صلح است» و «اقتصاد روسیه فروپاشیده است». اما نادیده گرفتن پیچیدگیهای این منازعه و سادهسازی آن به یک دشمن واحد، تنها نشانگر استمرار نگاه قالبی غربیها و شکست آنان در یافتن راهحلی دیپلماتیک و عادلانه برای بحرانهای جهانی است.
ژان-نوئل بارو با اعتمادبهنفسی تصنعی میکوشد تصویری از فرانسه بهعنوان پیشگام اخلاقی در جهان ارائه دهد. اما حقیقت آن است که پاریس با پیروی از واشنگتن، حمایت ضمنی از تجاوزات اسرائیل، استانداردهای دوگانه در حقوق بشر و دشمنی سیستماتیک با ملتهایی همچون ایران، در حال از دست دادن جایگاه خود در میان ملتهای مستقل و عدالتخواه جهان است.
فرانسه اگر خواهان بازیابی اعتبار خود در نظام بینالملل است، باید از دوگانگی در رفتار با اسرائیل و ایران دست بکشد، به تحریمگرایی پایان دهد و به جای تهدید و تزویر، به اصول واقعی حقوق بینالملل پایبند باشد.