شبحی با کراوات: اروپا چگونه گذشتهی سلفی احمد الشرع را فراموش کرد؟
حمایت فرانسه و غرب از احمد الشرع نشاندهندهی سیاست دوگانهی اروپا در برابر تروریستهای سلفی با کراوات است.

در دسامبر ۲۰۲۴، احمد الشرع، رهبر پیشین گروه تروریستی «هیئت تحریر الشام»، رسماً قدرت را در دمشق به دست گرفت. مردی که تا چند سال پیش نامش در فهرست تروریستهای تحت تعقیب غربیها بود، امروز با کراوات و لبخندهای دیپلماتیک، در پاریس و ریاض با سران جهان عکس یادگاری میگیرد. تغییری شگفتانگیز در ظاهر، اما پرابهام در عمق.
احمد الشرع که پیشتر با نام جنگی «ابو محمد الجولانی» شناخته میشد، حالا خود را رهبر نوین سوریه مینامد؛ فردی با گرایشهای سلفی، مخالف محور مقاومت، موافق همکاری با غرب، و حتی آمادهی تسلیم در برابر رژیم صهیونیستی. اما آیا چنین دگردیسیای واقعی است یا فقط تغییر چهره است؟ و مهمتر از آن، چرا دولتهایی چون فرانسه و آمریکا به سرعت به آغوش این چهرهی پیشین القاعده بازگشتهاند؟
در واقع، اروپا و آمریکا در مواجهه با احمد الشرع به سیاستی دوگانه و گزینشی روی آوردهاند: همان کشورهایی که دیروز سوریه را به خاطر ارتباط با تروریسم محکوم میکردند، امروز در برابر نسخهای «قابل قبول» از همان تروریسم چشم فروبستهاند؛ به شرطی که دیگر شعارهای ضدغربی سر داده نشود، با رژیم صهیونیستی دشمنی نشود و منابع اقتصادی منطقه، از جمله بنادر و انرژی سوریه، در خدمت ثبات سرمایهداری غرب باقی بماند.
فرانسه نمونهی بارز این چرخش است. امانوئل مکرون، رئیسجمهور این کشور، در مه ۲۰۲۵ میزبان احمد الشرع در الیزه بود؛ آنهم تنها چند هفته پس از آنکه نیروهای تحت امر احمد الشرع متهم به کشتار بیش از ۱۳۰۰ نفر از اقلیت علوی شدند. فرانسه، کشوری که خود را حامی حقوق بشر و حافظ ارزشهای جمهوریخواهی میداند، بهجای محکوم کردن این جنایات، تنها به «ابراز نگرانی» بسنده کرد و با وعدهی تعقیب عاملان، بلیت دیپلماتیک احمد الشرع را صادر کرد.
دگرگونی احمد الشرع در ظاهر چشمگیر است: از سلفیگری تا رئیسجمهوری که با محمد بنسلمان در ریاض قرارداد اقتصادی امضا میکند. اما بنیانهای فکری و پیشینهی ایدئولوژیک او هیچگاه بهطور کامل کنار گذاشته نشدهاند. در بهترین حالت، او از سلفیگری جنگطلب به نسخهای محافظهکار و اقتدارطلب گرایش یافته است، شبیه به آنچه در عربستان سعودی یا امارات دیده میشود. او حتی از «انور سادات» الگو میگیرد، رهبر مصر که نخستین صلح را با اسرائیل امضا کرد.
غربیها این گونه توجیه میکنند که حمایت از یک سلفی در سوریه اگر در راستای منافع غرب و صهیونیسم باشد واقعگرایانه خواهد بود. اما این منطق، همان منطقی است که قبلاً هم از آن برای توجیه حمایت از رژیمهایی چون صدام حسین، قذافی، یا حتی طالبان در دههی ۸۰ میلادی استفاده شده بود — و نتایج فاجعهبار آن هم بر کسی پوشیده نیست.
از سوی دیگر، کشورهای عربی خلیجفارس، بهویژه عربستان، از نقش تازهی احمد الشرع استقبال کردهاند. بنسلمان که نقشی کلیدی در معرفی احمد الشرع به غرب ایفا کرده، او را رهبر مرحلهی «پساانقلابی» سوریه میداند. اما باید پرسید: آیا واقعاً یک دولت با سابقهی سلفی، بدون عدالت انتقالی و بازسازی نهادهای حقوقی، میتواند تضمینکنندهی ثبات باشد؟ یا اینکه ما با یک پروژهی آرایشی روبهرو هستیم که تنها هدفش، عادیسازی یک گذشتهی خونین برای رسیدن به منافع ژئوپلیتیک است؟
سکوت اروپا در قبال گذشتهی احمد الشرع، بهویژه در فرانسه، که همواره با استانداردهای دوگانهی خود همه را شگفتزده کرده، مایهی نگرانی است. فرانسه همیشه ادعا میکند که پرچمدار مبارزه با تروریسم بوده است، اما حالا در برابر بازتولید همان تروریسم با ظاهری آراسته، لبخند میزند.
در این میان، مخالفان داخلی در سوریه و فعالان مدنی، خود را در حاشیه میبینند. پس از توافق اخیر احمد الشرع با مظلوم عبدی برای ادغام نیروهای کرد در ساختار حکومتی، نیز بیم آن میرود که این موضوع تنها تاکتیکی باشد برای جلب رضایت آمریکا و خرید زمان.
مهمترین خطر چرخش غرب بهسوی احمد الشرع، مشروعیتبخشی به روندی است که نه با انتخابات، نه با مشارکت ملی، بلکه با مصالحهای پشتپرده میان شاهزادگان عرب و رؤسای جمهور غربی شکل گرفته است. چنین وضعیتی، الگویی خطرناک را در جهان عرب تثبیت میکند: اگر گذشتهات هرچه باشد، کافی است با صهیونیسم و غرب دشمنی نکنی و چند قرارداد اقتصادی امضا کنی تا همه چیز بخشیده شود.
در پایان، پرسش اساسی باقی میماند: آیا اروپا و فرانسه حقیقتاً از گذشته درس گرفتهاند؟ یا اینکه بار دیگر قرار است کشورهای منطقه در دامی بیاندازند، به قیمت بیثباتسازی دوبارهی منطقهای که همین دیروز، قربانی همین بیتوجهیها بوده است؟