تلاش برای اتحاد دوبارهی چپ فرانسه
چپ فرانسه برای انتخابات ۲۰۲۷ برای اتحاد تلاش میکند، اما اختلافات حزبی و غیبت چهرهها مانع پیشرفت است.

در حالی که چشمانداز انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۲۷ فرانسه نامشخص است، تلاشها برای بازسازی اتحاد در اردوگاه چپ فرانسه بیشتر شده است؛ اما این مسیر، آنچنان هم هموار نیست. روز چهارشنبه، ۳۰ آوریل، نشستی با عنوان «چگونه چپ پیروز میشود؟» توسط نشریهی سابق فرانسوا روفن در پانتن، حومه پاریس، برگزار شد. این نشست، که به شکلی نمادین با موسیقی و حضور چهرههای سیاسی همراه بود، تلاشی برای آغاز یک حرکت جدید در دل بحران رهبری و تفرقهی گسترده در جناح چپ بود.
فرانسوا روفن، نمایندهی پارلمان از جنبش «پیکاردی به پا خیز!»، به همراه اولیویه فور، رهبر حزب سوسیالیست، و مارین توندلیه، رهبر حزب سبزها، در اول ماه مه در کنار کارگران کارخانهی آرسلورمیتال در دانکرک حضور یافتند تا نشان دهند چپ هنوز به مسائل اجتماعی متعهد است. این حضور نمادین، نخستین گام در پروژهای استراتژیک برای بازگرداندن اعتبار چپ نزد افکار عمومی به شمار میرود.
در روز ۲۳ آوریل، لوسی کاسته، نامزد سابق نخستوزیری از جبههی جدید مردمی، در مقالهای در روزنامهی لیبراسیون خواستار تدوین برنامهای مشترک برای برگزاری «گستردهترین انتخابات مقدماتی چپ» پس از انتخابات شهرداریهای ۲۰۲۶ شد. روفن این فراخوان را مثبت ارزیابی کرد. همزمان، چهرههایی چون اولیویه فور و کلمانتین اوتن، با انتشار کتابهای تازهای، عملاً وارد میدان رقابت شدند.
نتایج یک نظرسنجی که توسط موسسهی Harris Interactive منتشر شده، نشان میدهد که اتحاد بین حزب سوسیالیست، حزب کمونیست، سبزها، لاپره یا مجمع جمهوری بومگرا و سوسیال، جنبش نسل.ها و دیگر جریانها (با یا بدون فرانسهی تسلیمناپذیر) میتواند چپ را به مرحلهی دوم انتخابات ریاستجمهوری ۲۰۲۷ برساند.
با این حال، مسیر اتحاد هنوز با موانعی جدی روبهروست. حتی در درون حزب سوسیالیست، اقدامات اولیویه فور برای اتحاد، مخالفتهایی به همراه دارد. رقابتهای درونحزبی میان او و نیکولا میه-روسینیول و بوریس والو، نگرانیهایی را در رابطه با احتمال شکست مجدد تجربهای چون انتخابات ۲۰۱۷ (شکست بنوآ آمون) ایجاد کرده است.
موضوع نحوهی انتخاب نامزد نیز به یکی از چالشهای اصلی بدل شده: برخی به دنبال انتخابات مقدماتی کلاسیک هستند، برخی دیگر چون مارین توندلیه بر «اجماع» حول یک شخصیت خاص تأکید دارند. در این میان، لوسی کاسته پیشنهاد داده علاوه بر یک نامزد ریاستجمهوری، نخستوزیر بالقوه و چند چهرهی برجستهی دیگر نیز از پیش معرفی شوند تا شمایی از تیم دولتی آینده ارائه شود.
اما بحث بزرگتر در رابطه با مرزهای این اتحاد است: آیا حزب فرانسهی تسلیمناپذیر باید در این اتحاد باشد یا نه؟ هنوز در رویدادهایی چون راهپیمایی اول مه در پاریس و دونکرک، نمایندگان این جریان غایب بودهاند و ترجیح دادهاند به صورت جداگانه حضور یابند. لوسی کاسته با این حال امیدوار است که بخشی از نیروهای «ناسازگار» پیشین، حتی بدون ژان-لوک ملانشون، به این اتحاد بپیوندند. او بر این باور است که بدنهی رأیدهندهی فرانسهی تسلیمناپذیر آمادگی بیشتری برای اتحاد دارد تا رهبران آن.
با وجود تلاشها، غیبت دو چهرهی کلیدی – ملانشون و رافائل گلوکسمان – سایهای سنگین بر پروژهی اتحاد انداخته است. گلوکسمان بهطور مستقل روی پروژهی ریاستجمهوری خود کار میکند و ملانشون نیز علناً خود را از این جریانها دور نگه داشته است. با این حال، برخی چون راکل گاریدو، نمایندهی پیشین فرانسهی تسلیمناپذیر، معتقدند اگر ملانشون ببیند که در برابر اتحادی گسترده تنها ایستاده و در نظرسنجیها زیر ۱۰ درصد است، از رقابت کنار خواهد کشید.
در این میان، دغدغههایی در رابطه با نمایندگی واقعی و مشروعیت فرآیند انتخاب نیز وجود دارد. اگر مسیر انتخابات مقدماتی بسیار محدود یا نخبهگرایانه طراحی شود، ممکن است مشارکت عمومی اندک و ناکارآمدی فرآیند را در پی داشته باشد. در مقابل، فرآیند گستردهتر، با مشارکت جامعهی مدنی، اتحادیهها و انجمنها، میتواند مشروعیت بیشتری ایجاد کند – گرچه با ریسکهای عملیاتی بالاتر همراه است.
در نهایت، چپ فرانسه بر سر دو راهیای سرنوشتساز قرار دارد: یا میتواند با غلبه بر اختلافات تاریخی، پروژهای متحد و جذاب برای رأیدهندگان شکل دهد، یا بار دیگر به دلیل اختلافات درونی، رقابت را به جناح راست واگذار خواهد کرد. پرسش کلیدی اما همچنان باقی است: آیا این بار اتحاد فراتر از شعار خواهد رفت؟