آمریکای ترامپ و چالشهای اروپا؛ شکافهای عمیقتر، تهدیدهای پیچیدهتر
آزاده طاهری خبرنگار حوزه بین الملل و کارشناس مسائل آمریکا در گفتگویی تحلیلی به بررسی چشم انداز روابط فرانسه و آمریکا در دوران ترامپ پرداخت.

بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید در سال 2025، نهتنها تحولی در سیاست داخلی آمریکا بلکه زلزلهای در هندسه قدرت جهانی و بهویژه در روابط فراآتلانتیکی رقم زده است. این بازگشت، در شرایطی رخ داده که جهان با تحولات شتابان ژئوپلیتیکی، فناوری، امنیتی و اقلیمی روبروست و شکافهای ساختاری میان واشینگتن و متحدان اروپایی، بهویژه فرانسه، بیش از هر زمان دیگری نمایان شده است.
ترامپ در دوره نخست ریاستجمهوری خود، بنیانهای نظم لیبرال بینالمللی را با رویکرد یکجانبهگرایانه و بازتعریف منافع ملی آمریکا بر مبنای اولویتهای کوتاهمدت و تجاری به چالش کشید؛ رویکردی که به تضعیف نهادهای چندجانبه از جمله ناتو، سازمان تجارت جهانی و حتی توافقات اقلیمی انجامید. در این چارچوب، فرانسه تحت رهبری امانوئل مکرون تلاش کرد با ارائه مفهوم «استقلال راهبردی اروپا» پاسخ مناسبی به این دوران عدم قطعیت بدهد؛ مفهومی که با بازگشت ترامپ به قدرت، وارد فاز آزمون سختتری خواهد شد.
در واقع، تنشهای میان فرانسه و آمریکا در دوران جدید ترامپ، از سطح تعاملات تجاری و تعرفهای فراتر رفته و به حوزههای حساستر ژئوپلیتیک از جمله امنیت انرژی، فناوریهای نوین، حکمرانی دیجیتال، مدیریت بحرانهای اقلیمی و آینده نظم بینالمللی گسترش خواهد یافت. افزون بر این، نگاه بازگشتگرایانه ترامپ به سیاستهای توسعهطلبانه و قرن نوزدهمی – مانند تأکید بر منطق امپریالیستی در مالکیت سرزمینی – چالشی مضاعف برای اروپا ایجاد میکند که وابستگی ساختاری به آمریکا در حوزه امنیتی و اقتصادی را با تهدید مواجه میسازد.
در چنین فضایی، اتحادیه اروپا و فرانسه، با وجود درک بهتر نسبت به ابزارهای واکنشگرایانه و بازدارندگی اقتصادی که از تجربه دوره اول ترامپ آموختهاند، همچنان در معرض فشارهای فزاینده قرار دارند. این فشارها نهتنها در میدان جنگ تعرفهها و بازارهای جهانی، بلکه در قالب تهدید به تضعیف پیمانهای امنیتی و دیپلماسی اقلیمی نیز بروز خواهد یافت.
بنابراین، پرسش کلیدی این است که آیا فرانسه و اروپا میتوانند در این معادله پرتنش، همزمان از منافع اقتصادی و امنیتی خود دفاع کنند و در عین حال زمینهساز یک نظم چندقطبی جدید باشند که بتواند نقش آمریکا را در آن تضعیف کند؟ یا اینکه اروپا همچنان در دام وابستگیهای ساختاری به آمریکا گرفتار خواهد ماند و ایده استقلال راهبردی به آرمانگرایی صرف بدل خواهد شد؟
این گفتوگو با آزاده طاهری، خبرنگار باسابقه بینالملل و کارشناس مسائل آمریکا، تلاشی است برای واکاوی دقیق ابعاد پیچیده این تحولات و ارزیابی سناریوهای احتمالی آینده روابط میان واشینگتن و پاریس، با تمرکز ویژه بر پیامدهای سیاسی، امنیتی، اقتصادی و اقلیمی بازگشت ترامپ به قدرت.
س: با بازگشت دونالد ترامپ به ریاستجمهوری آمریکا، روابط فرانسه و آمریکا در چه مسیری قرار خواهد گرفت؟ آیا باید انتظار تشدید تنشهای تجاری و سیاسی را داشت؟
ج: بازگشت ترامپ به کاخ سفید بیشک میتواند به تداوم یا حتی تشدید شکافهایی منجر شود که در دوره اول ریاستجمهوری او میان ایالات متحده و متحدان اروپایی، از جمله فرانسه، ایجاد شد. ترامپ اساساً به نهادگرایی چندجانبه، که ستون اصلی روابط دوسوی آتلانتیک در دوران پس از جنگ جهانی دوم بوده، بیاعتماد است و تمایل دارد روابط دوجانبه را بر پایه معاملات و منافع کوتاهمدت تنظیم کند.
در مقابل، فرانسه بهویژه بهدلیل دیدگاه مکرون درباره «استقلال راهبردی اروپا»، احتمالاً در موضع تقابل گفتمانی با دولت ترامپ قرار خواهد گرفت. از سوی دیگر، اختلافنظرها درباره چین، ایران، ناتو، تجارت دیجیتال، سیاستهای اقلیمی و حتی مسائلی مانند سبک حکمرانی لیبرال و تضعیف نظم قاعده حور نظام بین الملل نیز میتوانند به سطح اختلافات بیفزایند. در حوزه تجاری، هم بازگشت تعرفهها یا اعمال فشار برای امتیازگیری اقتصادی از اتحادیه اروپا به عاملی برای شکاف میان فرانسه و متحدان اروپایی اش و آمریکا تبدیل شده.
حمایت آمریکا از جریان های راست افراطی در اروپا از جمله فرانسه، تاکید بر پایان سریع جنگ اوکراین بدون در نظر گرفتن نگرانی های امنیتی اروپا و سیاست های امپریالیستی و توسعه طلبانه و بازگشت به راهکارهای قرن نوزدهمی، به عنوان نمونه اصرار ترامپ برای خرید گرینلند می تواند به فهرست اختلاف های آمریکا و فرانسه دامن بزند.
س: در دوره قبلی ریاستجمهوری ترامپ، تعرفههای گمرکی یکی از ابزارهای اصلی سیاست خارجی اقتصادی آمریکا بود. آیا فرانسه و اتحادیه اروپا آمادگی لازم برای مواجهه با دور جدیدی از سیاستهای حمایتی آمریکا را دارند؟
ج: اتحادیه اروپا، و بهویژه فرانسه، از دوره نخست ترامپ تجربههایی اندوختهاند که به نظر میرسد اکنون سطحی از آمادگی دفاعی و واکنشی در برابر سیاستهای حمایتی آمریکا ایجاد کرده است. اتحادیه اروپا پس از تجربه تعرفههای فولاد و آلومینیوم، چارچوبهایی برای اقدام متقابل تجاری تدوین کرد و سعی در تنوعبخشی به زنجیره تأمین و تقویت تولید داخلی داشته است.
فرانسه نیز با تصویب قوانینی مانند مالیات دیجیتال و حمایت از صنایع راهبردی، تلاش کرده تا در برابر فشارهای ایالات متحده، به ویژه در حوزه فناوری، از ابزارهای سیاستگذاری ملی و اروپایی بهره گیرد. با این حال، باید اذعان کرد که با بازگشت سیاستهای تهاجمی ترامپ، فشار اقتصادی بر شرکتها و بازار اروپا – بهویژه در بخشهایی مثل خودرو، فناوری و کشاورزی – قابلتوجه خواهد بود، مگر اینکه بروکسل بهسرعت با ابزارهای مقابلهجویانه و همچنین دیپلماسی چندجانبه به حفظ تعادل بپردازد.
اگرچه به نظر نمی رسد فرانسه و همسایگان اروپایی اش شانس زیادی برای ایستادگی در برابر فشارهای اقتصادی ترامپ داشته باشند اما برای طرف مقابل هم شانس زیادی نمی توان در نظر گرفت.
اگرچه آمریکا اهرم های قدرتمند در اختیار دارد اما ذکر این نکته ضروری است که تاب اوری مردم آمریکا در قبال تبعات اقتصادی این جنگ پایین است و رکود اقتصادی و افزایش تورم می تواند بر انتخابات میان دوره ای 2026 تاثیر بگذارد.
به نظر می رسد اگر اروپایی بتوانند دستکم یک سال دام بیاورند، ترامپ کوتاه خواهد امد.
اگرچه اروپایی ها آسیب پذیری جدی در این زمینه دارند. به ویژه در زمینه وابستگی به انرژی و استانداردهای سختگیرانه محیط زیستی. افزون بر این جنگ تعرفه ای می تواند کالاهای چینی را به سمت اروپا سرازیر کند و همچنین قدرت رقابت آنها را به ویژه در عرصه فناوری، کاهش دهد.
س: با توجه به رویکرد یکجانبهگرایانه دولت ترامپ، چشمانداز همکاریهای فراآتلانتیکی از جمله در ناتو یا موضوعات اقلیمی چگونه تحت تأثیر قرار میگیرد؟
یکجانبهگرایی ترامپ، بهویژه در قالب شعار «اول آمریکا»، چالش جدی برای همکاریهای سنتی میان اروپا و ایالات متحده خواهد بود. ترامپ در دوره نخست خود صراحتاً مشروعیت ناتو را زیر سؤال برد و بارها تهدید به خروج از آن کرد، مسئلهای که احتمال دارد در دوره دوم با شدت بیشتری مطرح شود، بهویژه اگر کشورهای اروپایی – بنا به دیدگاه ترامپ – «سهم عادلانهشان» را در هزینههای دفاعی نپردازند.
در واقع، اروپا با بدترین دوران خود از منظر روابط با آمریکا و اتحاد فرآتلانتیکی روبرو است. در ارتباط با امنیت اروپا، جنگ اوکراین از اهمیت حیاتی برای انها برخوردار است و تهدیدی ژئوپلتیکی برای آنها محسوب می شود. اما رویکرد ترامپ، اروپایی ها را دلسرد کرده. اگرچه فرانسه و انگلیس تلاش می کنند هدایت تلاش ها برای استقلال از چتر امنیتی آمریکا را برعهده گیرند، به نظر می رسد در شرایط پیش رو، اروپایی ها شانس زیادی نداشته باشند. اروپا بیش از انچه تصور می شود به آمریکا وابسته است و چاره ای جز تبعیت ندارد.
در حوزه اقلیمی، فرانسه با رهبری مکرون یکی از حامیان سرسخت توافق پاریس است، توافقی که ترامپ از آن خارج شد. کماهمیت جلوه دادن همکاریهای اقلیمی توسط ترامپ میتواند ضربهای به رهبری جهانی غرب در مبارزه با تغییرات اقلیمی باشد. از این منظر، شکاف فراآتلانتیکی نهتنها در ناتو، بلکه در پروندههایی مانند اقلیم، بهداشت جهانی و کنترل تسلیحات نیز ممکن است عمیقتر شود.
س: فرانسه در سالهای اخیر بر استقلال راهبردی اروپا تأکید داشته است. آیا این رویکرد میتواند به کاهش وابستگی به آمریکا در دوران ترامپ منجر شود، یا بیشتر تنشزا خواهد بود؟
ج: فرانسه ایده «استقلال راهبردی» را به عنوان پاسخی به کاهش پیشبینیپذیری آمریکا، بهویژه در دوران ترامپ، مطرح کرده است. این مفهوم بر تقویت توان دفاعی مستقل اروپا، استقلال فناورانه، امنیت انرژی و سیاست خارجی بدون اتکا به واشینگتن تأکید دارد.
در دوره دوم ترامپ، این رویکرد ممکن است از یک سو بیش از پیش ضروری و عقلانی بهنظر برسد، اما از سوی دیگر، ممکن است با واکنش خصمانه دولت ترامپ مواجه شود که آن را بهمثابه تضعیف انسجام غربی یا حتی «نافرمانی راهبردی» تلقی کند. این وضعیت میتواند منجر به کاهش اعتماد متقابل، افزایش رقابت میان اروپا و آمریکا و حتی تقابل در برخی جبههها شود – مگر آنکه رهبران اروپایی بتوانند میان حفظ همکاری و تحقق استقلال راهبردی، تعادلی ظریف برقرار کنند.
س: در حوزه اقتصاد دیجیتال و فناوری، تنشهایی نظیر اعمال مالیات دیجیتال از سوی فرانسه و واکنشهای آمریکا سابقه دارد. آیا این نوع اختلافات میتوانند در دوره جدید به تقابلهای جدیتری منجر شوند؟
ج: تنشهای دیجیتال یکی از مهمترین عرصه های اختلافات نوظهور بین آمریکا و اروپا است. مالیات دیجیتال فرانسه بر شرکتهای آمریکایی مانند گوگل، آمازون، اپل و فیسبوک منجر به تهدیدات تجاری صریح واشینگتن شد. در دوره بایدن این تنشها تا حدی مدیریت شدند، اما بازگشت ترامپ میتواند به احیای سیاستهای تنبیهی در این حوزه بینجامد.
ترامپ نهتنها دیدگاهی حمایتگرایانه نسبت به شرکتهای آمریکایی دارد، بلکه تمایلی به پذیرش قوانین فراملی یا مقرراتگذاری خارجی ندارد. در نتیجه، در دوره دوم، فرانسه و دیگر کشورهای اروپایی، اگر بخواهند سیاستهای دیجیتال مستقل خود را پیش ببرند، ممکن است با تهدید تعرفهای یا اقدامات تلافیجویانه روبهرو شوند.
از سوی دیگر، حوزه فناوری به میدان نبرد ژئوپلیتیکی میان چین و آمریکا بدل شده و اروپا به ناچار باید بین استقلال فناورانه و حفظ همکاری با ایالات متحده توازن ایجاد کند – که در دوران ترامپ بسیار دشوارتر خواهد بود.