کمبود نیروی انسانی در بخش حمایت از کودکان در فرانسه
کمبود نیرو، دستمزد پایین و فشار کاری بالا، بخش حمایت از کودکان را در فرانسه با بحران مواجه کرده و به کیفیت خدمات این حوزه آسیب رسانده است.

بخش حمایت از کودکان در گذشته یکی از حوزههای محبوب برای متخصصان آموزش و مددکاری اجتماعی بوده است، اما امروزه بسیاری از آنها ترجیح میدهند در بخشهای دیگر مانند حمایت از معلولان یا حوزههای پزشکی-اجتماعی فعالیت کنند. این تغییر عمدتاً به دلیل کمبود منابع، فشارهای کاری بالا و دستمزدهای غیررقابتی است. طبق یک مطالعهی منتشر شده در اواخر سال ۲۰۲۳، ۹۷ درصد از مراکز و خدمات حمایت از کودکان در فرانسه با مشکل جذب نیرو مواجه هستند و ۹ درصد از موقعیتهای شغلی آنها خالی مانده است.
مشکل کمبود نیرو حتی در خدمات اجتماعی کودکان (ASE) که تحت مدیریت مقامات محلی فعالیت میکنند نیز دیده میشود. بر اساس یک نظرسنجی، نرخ کمبود نیرو در این بخش به ۶.۹ درصد رسیده است. بحران جذب نیروی متخصص پیش از همهگیری کووید-۱۹ آغاز شد و پس از آن تشدید گردید. کارکنان این حوزه که در دوران قرنطینه به مراقبت از کودکان ادامه دادند، احساس کردند که از سوی دولت حمایت و به رسمیت شناخته نمیشوند.
یکی از عوامل اصلی کاهش انگیزهی کارکنان، پایین بودن سطح دستمزدها است. آنها پس از مدتها تلاش، تنها موفق شدند ۱۸۳ یورو افزایش حقوق ماهانه دریافت کنند، اما این مبلغ در برابر فشارهای کاری بالا و کمبود نیرو ناچیز است.
در واقع، مشکل اساسی در کاهش حمایتهای دولتی و افزایش مشکلات خانوادگی است. بسیاری از کودکان امروزه در سنین پایینتر دچار مشکلات روحی و رفتاری جدی میشوند، درحالیکه امکانات لازم برای حمایت از آنها کاهش یافته است. برای مثال، نوجوانی که اقدام به خودکشی کرده است، تنها پس از دو ساعت حضور در اورژانس، به مرکز نگهداری بازگردانده میشود، زیرا بیمارستان توانایی نگهداری طولانیمدت از او را ندارد.
مشکلات جذب نیرو در این حوزه نیز بسیار فراوان مشاهده میگردد. دستمزد ماهانهی یک مددکار اجتماعی تازهکار با مدرک لیسانس، ۱۶۷۰ یورو است که در مقایسه با حقوق پرداختی توسط خدمات اجتماعی دولتی یا حتی مراکز مشابه در بلژیک که ۵۰۰ یورو بیشتر میپردازند، بسیار پایینتر است. این اختلاف حقوق، همراه با شرایط کاری دشوار، باعث افزایش نرخ ترک شغل و کاهش متقاضیان جدید شده است.
همچنین، رسانهها معمولاً بر مشکلات و نقصهای این حوزه تمرکز دارند و از موفقیتهای آن کمتر صحبت میکنند. این امر باعث شده است که تصویر حرفهی حمایت از کودکان در جامعه مخدوش شود. برخی مددکاران اجتماعی معتقدند که دیگران آنها را نه بهعنوان ناجیان کودکان، بلکه بهعنوان بخشی از یک سیستم ناکارآمد میبینند.
یکی از مشکلات دیگر، تغییر در ترکیب دانشجویان متقاضی این رشته است. در گذشته، افرادی با تجربه و علاقهی شخصی زیاد وارد این حرفه میشدند، اما امروزه متقاضیان جوانتر و کمتجربهتر نیز وارد این حرفه میشوند. افرادی که درک کمتری از چالشهای این کار دارند. بسیاری از آنها پس از گذراندن یک دورهی کارآموزی، متوجه سختیهای این حرفه شده و به حوزههای دیگر روی میآورند.
عدم ثبات در تیمهای کاری باعث کاهش کیفیت خدمات شده است. زمانی که مددکاری که با یک کودک کار میکند بارها تغییر میکند، ایجاد رابطهی اعتماد دشوار میشود. در خانههای کودکان نیز، به دلیل ترک شغل مداوم کارکنان، کودکان دیگر نمیدانند چه کسی قرار است از آنها مراقبت کند.
برخی انجمنها تلاش کردهاند تا با ارائهی مزایایی همچون کارتهای غذا، چکهای تعطیلات و کمکهزینههای حملونقل، نیروهای خود را حفظ کنند. همچنین، آنها برنامههایی همچون جلسات گروهی، کارگاههای آموزشی و پروژههای فرهنگی برای ایجاد انگیزه در کارکنان خود اجرا کردهاند.
یکی از راهحلهای دیگر، ایجاد مراکز کوچکتر برای مراقبت از کودکان است. در این مراکز، تیمهای کاری اختیارات بیشتری دارند و امکان ارائهی خدمات شخصیسازیشدهتر وجود دارد. برای مثال، در یکی از این مراکز، تنها شش کودک زندگی میکنند و مددکاران احساس میکنند که زمان بیشتری برای تعامل با آنها و والدینشان دارند. با این حال، کارشناسان معتقدند که راهحل بلندمدت این مشکل نیازمند سیاستگذاریهای گستردهتر است.