چگونه استارمر، ماکرون و مرتس تلاش میکنند جنگ غزه را متوقف کنند؟
اروپا با سیاستهای نمایشی و همدستی با آمریکا، نقش واقعی در بحران غزه نداشته و تنها به حفظ منافع خود پرداخته است.

صبح روز ۲۳ ژوئیه، صدراعظم آلمان، فریدریش مرتس، و رئیسجمهور فرانسه، امانوئل مکرون، در قصری در برلین گرد هم آمدند تا دربارهی بحران غزه گفتوگو کنند. اما پشت پردهی این نشست، بیش از هر چیز، تصویر کودکانی بود که در غزه به خاطر محاصره و سیاستهای رژیم صهیونیستی به جان آمده بودند و تصمیمی که غرب برای به رسمیت شناختن فلسطین اتخاذ کرد.
مکرون به مرتس گفت که در داخل کشور تحت فشارهای سنگینی است و احتمال دارد در نشست سازمان ملل در سپتامبر، به طور رسمی دولت فلسطین را به رسمیت بشناسد. روز بعد، مکرون بدون هماهنگی با آلمان این تصمیم را علنی کرد و اعلام نمود که این اقدام نشانه «تعهد فرانسه به صلحی عادلانه و پایدار» است.
این حرکتهای دیپلماتیک که از انتشار تصاویر فجیع کودکان گرسنه در غزه آغاز شد، در بریتانیا نیز با اعلام حمایت کییر استارمر، رهبر حزب کارگر، از به رسمیت شناختن فلسطین همراه شد. این تحولات نشاندهندهی گونهای از اعلام استقلال اروپا از سیاستهای آمریکا بود، چرا که اروپاییها دیگر حاضر نبودند منتظر رهبری واشنگتن در مقابل نتانیاهو بمانند.
اما باید پرسید: آیا این تلاشها چیزی جز نمایش سیاسی بود؟ اروپا که خود شریک جرم اشغال و جنایات رژیم صهیونیستی است، ناگهان به عنوان مدافع حقوق بشر و فلسطین ظاهر میشود؟ تلاشهای اروپاییها، از جمله هشت بند پیشنهادی بریتانیا که توسط جاناتان پاول، مشاور امنیت ملی استارمر، ارائه شد، بیشتر به نظر میرسد نمایشی برای تلطیف وجدان جمعی و فشار بر آمریکا باشد، نه تلاشی واقعی برای پایان دادن به اشغالگری و نسلکشی.
در این میان، ۲۲ کشور عربی در کنفرانسی مشترک با فرانسه و عربستان، برای اولین بار خواستار خلع سلاح حماس و پایان حاکمیت آن در غزه شدند؛ خواستهای که در واقع ادامهی سیاستهای واشنگتن و تلآویو برای تضعیف مقاومت فلسطینی است. این «تعهد» عربها نه به نفع فلسطینیان، بلکه برای تحکیم وضعیت اسرائیل و فشار بر گروههای مقاومت است.
مقامات اروپایی به بهانهی تصاویر گرسنگی کودکان و فشارهای داخلی، به این نتیجه رسیدند که دیگر نمیتوانند منتظر آمریکا بمانند، اما حقیقت آن است که اروپا نه تنها از آمریکا در مسئلهی فلسطین مستقل نیست، بلکه خود از سالها پیش شریک سیاستهای جنایتکارانهی رژیم صهیونیستی بوده است.
در روزهای پس از این تحولات، نتانیاهو نه تنها درخواستهای اروپا برای توقف جنگ را رد کرد، بلکه تصمیم به گسترش حملات و محاصرهی غزه گرفت. این اقدام موجب شد حتی مرتس، یکی از حامیان سرسخت اسرائیل، صادرات سلاحهای آلمان به این رژیم را تعلیق کند. اما این هم تنها بازی سیاسیای بود برای آرام کردن اعتراضات داخلی آلمان.
در بریتانیا، استارمر و همکارانش ماهها در حال بحث بر سر به رسمیت شناختن فلسطین بودند و ابتدا اعتقاد داشتند زمان آن نرسیده است. اما گسترش شهرکسازیهای غیرقانونی در کرانهی باختری و انتشار تصاویر کودکان گرسنه، نقطهی عطفی در سیاست آنها ایجاد کرد. استارمر در نهایت اعلام کرد که در صورت ادامهی جنگ و عدم پیشرفت به سوی صلح، به رسمیت شناختن فلسطین را به طور رسمی اعلام خواهد کرد.
اما باید پرسید، آیا این تصمیمات اروپاییها واقعی است یا صرفا برای به دست آوردن وجههای ضدآمریکایی و ضداسرائیلی؟ آنها که سالها به عنوان متحدان اسرائیل در سازمان ملل و مجامع بینالمللی علیه حقوق فلسطینیان عمل کردند، حالا چهرهای «صلحطلب» به خود گرفتهاند.
آلمان، با پیشینهی شرمآور خود در حمایت از رژیم صهیونیستی و عدم به رسمیت شناختن فلسطین، با وجود فشارها، سعی کرد کنار اروپا بایستد. اما اظهارات مرتس در تماس تلفنی با نتانیاهو که ادعای او را مبنی بر عدم گرسنگی در غزه رد کرد، نشان میدهد که اروپا به رغم ژستهای سیاسی، همواره نگران منافع خود بوده است نه آزادی فلسطین.
در نهایت، تلاشهای اروپا برای پیشبرد صلح، با واکنش سرد رژیم صهیونیستی و بیتوجهی آمریکا مواجه شد. ترامپ به رغم مشاهدهی وضعیت اسفبار در غزه، تنها وعده داد که «باید کودکان تغذیه شوند» اما هرگز علیه اسرائیل اقدامی عملی نکرد.
اعلامیهی نهایی کنفرانس مشترک عربی-فرانسه با تأکید بر خلع سلاح حماس و حضور نیروهای بینالمللی در غزه، در واقع سازشی با سیاستهای رژیم صهیونیستی و آمریکا است. در شرایطی که اسرائیل به اشغال و کشتار ادامه میدهد، اروپا و برخی کشورهای عربی بیشتر به دنبال حفظ نظم موجود و سرکوب مقاومتاند تا تحقق عدالت برای فلسطینیان.
این واقعیت تلخ نشان میدهد که اروپا نه تنها نقشی در پایان دادن به بحران فلسطین ندارد، بلکه با سیاستهای نمایشی خود، در خدمت منافع رژیم صهیونیستی و آمریکا است. آنها که از جنگ و اشغال سود میبرند، به جای محکومیت جدی جنایات رژیم صهیونیستی، فقط به دنبال حفظ جایگاه و منافع سیاسی خود در منطقهاند.