چرا فرانسه تا این اندازه بر فعالسازی مکانیسم ماشه علیه ایران تأکید دارد؟
اصرار فرانسه بر فعالسازی مکانیسم ماشه علیه ایران، تلفیقی است از ملاحظات راهبردی، فشارهای سیاسی داخلی، استفاده ابزاری از پرونده اتباع زندانی و همسویی با تهدیدهای نظامی برخی بازیگران خارجی. این رویکرد یکجانبه و غیرسازنده، نهتنها برجام را در معرض نابودی کامل قرار میدهد، بلکه مسیر هرگونه تعامل دیپلماتیک را نیز مسدود میسازد.

در ماههای اخیر، مقامات دولت فرانسه به صورت مکرر خواستار فعالسازی مکانیسم موسوم به ماشه و بازگشت خودکار تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران شدهاند. این موضعگیری، علاوه بر آنکه از منظر حقوق بینالملل محل تردید و مناقشه جدی است، حامل پیامها و اهداف سیاسی خاصی است که نیازمند بررسی دقیقتر است.
فرانسه همواره خود را یکی از بازیگران اصلی در حوزه منع اشاعه تسلیحات هستهای معرفی میکند. با این حال، نگاه پاریس عمدتاً مبتنی بر برداشتهای یکجانبه و غیرمتوازن از تحولات منطقه غرب آسیا است. سطح غنیسازی اورانیوم در ایران بهویژه پس از خروج آمریکا از برجام افزایش یافت، اما این موضوع در چارچوب بندهای ۲۶ و ۳۶ توافق هستهای صورت گرفت؛ یعنی حقی که ایران در واکنش به عدم اجرای تعهدات طرفهای مقابل برای خود محفوظ دانسته است. با این وصف، فرانسه بهجای تلاش برای بازگشت همه طرفها به پایبندی کامل، رویکرد فشار یکجانبه را ترجیح داده است. این در حالی است که آمریکا چند هفته قبل تاسیسات هسته ای ایران را هدف حمله قرار داد. فرانسه بهجای مخالفت روشن با این حملات غیرقانونی علیه یک عضو سازمان ملل، عملاً با سیاستهای فشار حداکثری همجهت شده است. این تناقض آشکار، تردیدهایی جدی نسبت به اهداف واقعی این موضعگیری ایجاد کرده است.
فرانسه بر این باور است که حفظ مکانیسم ماشه میتواند وجهه اروپا را به عنوان یک بازیگر مقتدر در موضوع هستهای تثبیت کند. اما این رویکرد، عملاً دستاوردهای دیپلماسی چندجانبه را تضعیف کرده و بر شکاف بیاعتمادی میان ایران و اروپا افزوده است. اصرار بر بازگشت تحریمهای سازمان ملل نهتنها کمکی به حفظ برجام نمیکند، بلکه زمینههای هرگونه مصالحه و احیای توافق را دشوارتر میسازد.
فرانسه در حالی بر فعالسازی ماشه تأکید میکند که از ابتدا خروج آمریکا از برجام را اقدامی غیرقانونی و مغایر با قطعنامه ۲۲۳۱ دانسته بود. امروز این پرسش مهم مطرح است که چگونه یک کشور اروپایی، برخلاف همان مواضع سابق، عملاً در مسیر فشار حداکثری گام برمیدارد. این تغییر موضع، تا حد زیادی تحت تأثیر فشارهای برخی محافل فراآتلانتیکی و نیز منافع اقتصادی ناشی از روابط با برخی کشورهای منطقه است.
بر اساس مفاد برجام و قطعنامه ۲۲۳۱، تنها طرفی میتواند مکانیسم ماشه را فعال کند که همچنان در توافق باقی مانده باشد. با خروج رسمی آمریکا، مشروعیت استفاده از این سازوکار از سوی متحدان اروپایی نیز محل تردید جدی است. ایران همواره تأکید کرده که استفاده ابزاری از مکانیسم ماشه نه مبنای حقوقی دارد و نه از منظر سیاسی مشروعیتساز خواهد بود. اصرار فرانسه بر بازگشت تحریمهای سازمان ملل عملاً فضایی را ایجاد میکند که مسیر هرگونه مذاکره سازنده را مسدود میسازد. ایران بارها اعلام کرده که چنانچه طرفهای مقابل به تعهدات خود بازگردند، اقدامات جبرانی هستهای ایران نیز متوقف و حتی معکوس خواهد شد. اما این شرط منطقی و متوازن، با فشارهای سیاسی و تهدید به مکانیسم ماشه تضعیف میشود و چشمانداز حلوفصل دیپلماتیک را دشوارتر میکند.
اصرار فرانسه بر فعالسازی مکانیسم ماشه، عمدتاً ناشی از ترکیبی از نگرانیهای راهبردی، فشارهای سیاسی و محاسبات پرهزینه اعتبار اروپا است. با این حال، این رویکرد نهتنها کمکی به ثبات منطقه و حفظ برجام نمیکند، بلکه گسست عمیقتری میان ایران و طرفهای اروپایی ایجاد مینماید. مسیر معقول و منطقی، بازگشت همگان به تعهدات توافقشده و پرهیز از سیاستهای فشار و تهدید است؛ چرا که تجربه سالهای گذشته نشان داده هیچیک از این ابزارها نتوانسته به حل پایدار اختلافات منجر شود.