preloader
به اندیشکده مطالعات فرانسه خوش آمدید

وعده های نظامی محقق نشده برای اوکراین

تحویل تنها پنج فروند جنگنده میراژ 2000-5F از سوی فرانسه به اوکراین، برخلاف وعده اولیه، بار دیگر نشان داد که فاصله میان تعهدات سیاسی و واقعیت‌های عملیاتی تا چه اندازه پررنگ است. این کاهش هرچند اندک، هم توان عملیاتی اوکراین را محدود می‌کند و هم پرسش‌هایی درباره اراده و ظرفیت فرانسه برای حمایت بلندمدت برمی‌انگیزد. در دل این تصمیم، ترکیبی از مشکلات فنی، نگرانی‌های سیاسی و ملاحظات راهبردی نهفته است؛ مسائلی که آینده همکاری‌های نظامی میان دو کشور را به سمت احتیاط و بازنگری سوق می‌دهد.

خبر اخیر درباره تحویل تنها پنج فروند جنگنده میراژ 2000-5F به اوکراین، در حالی که انتظار می‌رفت دست‌کم شش فروند به این کشور داده شود، بار دیگر نشان داد که در کمک‌های نظامی فرانسه، فاصله‌ای میان تعهدات سیاسی و اجرای عملی وجود دارد. هرچند این اختلاف عددی در نگاه نخست ناچیز به نظر می‌رسد، اما در شرایط جنگی، که هر پرنده ارزش عملیاتی و نمادین دارد، کاهش یک فروند می‌تواند معنا و پیامدهای مهمی داشته باشد.
فرانسه از ابتدای جنگ اوکراین، خود را در صف کشورهای حامی کی‌یف قرار داده است. تا پایان سال ۲۰۲۳، ارزش تجهیزات نظامی تحویل‌شده توسط پاریس به اوکراین بیش از ۲.۶ میلیارد یورو بود و همراه با کمک‌های غیرمستقیم به «تسهیل صلح اروپایی»، این رقم به بیش از ۳.۸ میلیارد یورو می‌رسید. در سال ۲۰۲۴ نیز روند حمایت‌ها ادامه یافت و مجموع کمک‌های فرانسه از آغاز جنگ تا نیمه ۲۰۲۵ به حدود ۵.۱ میلیارد یورو رسید. افزون بر تجهیزات، نزدیک به ده هزار سرباز اوکراینی در فرانسه یا لهستان آموزش دیدند؛ اقدامی که نشان می‌دهد کمک‌های پاریس صرفاً به ارسال سلاح محدود نبوده است.
با این حال، در مقایسه با دیگر قدرت‌های غربی، جایگاه فرانسه در سطحی میانه قرار دارد. ایالات متحده همچنان بزرگ‌ترین کمک‌کننده نظامی به اوکراین است و بیش از ۶۴ میلیارد یورو صرف حمایت‌های نظامی کرده است. آلمان با بیش از ۲۱ میلیارد یورو در صدر کمک‌دهندگان اروپایی قرار دارد و بریتانیا نیز با حدود ۱۸ میلیارد یورو سهم بزرگی از حمایت‌ها را بر دوش می‌کشد. در این میان، مجموع کمک فرانسه حدود ۷.۵ میلیارد یورو برآورد می‌شود که با وجود اهمیت، فاصله قابل توجهی با دو همتای اروپایی خود دارد.
این مقایسه نشان می‌دهد که هرچند فرانسه در جمع حامیان اصلی اوکراین حضور دارد، اما سیاست آن بیشتر بر ترکیبی از نمادگرایی و حمایت‌های محدودتر استوار است. تحویل میراژها نمونه روشنی از این وضعیت است: جنگنده‌هایی قدیمی که برای پاریس ارزش عملیاتی کمتری دارند، اما برای اوکراین می‌توانند نقشی نمادین و تاکتیکی ایفا کنند. در عین حال، محدود بودن تعداد و دشواری پشتیبانی لجستیکی باعث می‌شود که اثرگذاری این کمک‌ها بیشتر در عرصه سیاسی نمایان شود تا میدان نبرد.
از نگاه آینده‌نگرانه، تجربه تحویل محدود میراژها می‌تواند بر همکاری دفاعی فرانسه و اوکراین تأثیرگذار باشد. از یک سو، کی‌یف به‌خوبی دریافته که بدون یک برنامه بلندمدت برای تجهیز به جنگنده‌های مدرن‌تر و پشتیبانی پایدار، نمی‌تواند موازنه هوایی را تغییر دهد. از سوی دیگر، فرانسه نیز با توجه به نیازهای داخلی و تعهداتش در ناتو، نمی‌تواند به‌سادگی منابع هوایی خود را واگذار کند. این شرایط احتمالاً مسیر دو کشور را به سمت همکاری‌های محتاطانه‌تر اما ساختارمندتر هدایت خواهد کرد؛ همکاری‌هایی که شاید کمتر پر سر و صدا باشند، اما قابلیت پایداری بیشتری دارند.
به این ترتیب، پرونده پنج میراژ نشان می‌دهد که حمایت فرانسه از اوکراین اگرچه واقعی و قابل توجه است، اما همواره با ملاحظات فنی، سیاسی و راهبردی محدود می‌شود. این همان شکاف میان سیاست و میدان جنگ است؛ شکافی که تنها با تعریف راهبردهای بلندمدت و هماهنگی عمیق‌تر میان متحدان غربی می‌تواند پر شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *