«همهچیز را مسدود کنیم»: پیوند فرانسهی تسلیمناپذیر با جنبش اعتراضی
پیوستن رسمی حزب فرانسهی تسلیمناپذیر به جنبش اعتراضی «همهچیز را مسدود کنیم» نشاندهندهی راهبردی تازه در پیوند سیاست پارلمانی و کنش اجتماعی است.

ژان-لوک ملانشون، رهبر حزب «فرانسهی تسلیمناپذیر» (LFI)، در ۱۶ اوت طی یادداشتی مشترک با شماری از مسئولان حزب خود در روزنامهی لا تریبیون دیمانش، از هوادارانش خواست تا به جنبش تازهتأسیس «همهچیز را مسدود کنیم» (Bloquons tout) بپیوندند؛ حرکتی غیرحزبی و ناهمگون که از شبکههای اجتماعی برخاسته و قصد دارد در ۱۰ سپتامبر کشور را عملاً به تعطیلی بکشاند.
ملانشون در این بیانیه تأکید کرده است: «ما از همهی کسانی که اصول و ارادهی کنشگری ما را میپذیرند میخواهیم فوراً در خدمت کمیتههای محلی قرار گیرند و همهی تلاش خود را برای موفقیت این بسیج به کار گیرند.» او با بیان اینکه «بسیج مردمی باید همراه با مبارزه در پارلمان باشد» خواستار جلسهی فوقالعادهی مجلس ملی برای طرح رأی عدم اعتماد به دولت شد. این موضعگیری، نشانهی تغییر لحن رهبر چپ رادیکال فرانسه است که تا چندی پیش با فاصلهگذاری محتاطانه به جنبش ۱۰ سپتامبر مینگریست. ملانشون حتی در ۳۰ ژوئیه ضمن اعلام همدلی با مطالبات «همهچیز را مسدود کنیم»، استقلال این جنبش را «شرط موفقیت آن» توصیف کرده بود.
با این دعوت رسمی، فرانسهی تسلیمناپذیر نخستین نیروی سیاسی است که آشکارا به این حرکت اعتراضی میپیوندد؛ پیشتر تنها برخی اتحادیههای کارگری همچون نیروی کارگری (FO) و شاخههایی از کنفدراسیون عمومی کار (CGT) حمایت خود را اعلام کرده بودند. به این ترتیب، «فرانسهی تسلیمناپذیر» از دیگر احزاب چپ شامل سوسیالیستها، اکولوژیستها و کمونیستها پیشی گرفتند. بسیاری از ناظران این همسویی را تداعیکنندهی جنبش «جلیقهزردها» در زمستان ۲۰۱۹-۲۰۱۸ میدانند.
برونو کوترس، پژوهشگر علوم سیاسی در مرکز تحقیقات سیاسی سیانسپو، این حرکت را «کاملاً در منطق فرانسهی تسلیمناپذیر» ارزیابی میکند: «آنها میخواهند بدنهای از رأیدهندگان غیرفعال و ناراضی را که دیگر احزاب چپ با آنها ارتباطی ندارند، بسیج کنند. این پایگاه اجتماعی بخشی از همان نیروهایی است که اکنون در جنبش همهچیز را تسلیمناپذیر حضور دارند.» او یادآور میشود که گرچه این ابتکار در محافل حاکی از تمایلات حاکمیتگرایانه و گاه نزدیک به راست افراطی، جریانهای ضدواکسن یا حتی طرفداران روسیه شکل گرفته، اما نارضایتی گسترده از وضعیت سیاسی و مخالفت با برنامههای بودجهای دولت فرانسوا بایرو بستری فراهم کرده که ملانشون قصد دارد آن را به فرصت بدل کند.
رِمی لوفور، استاد دانشگاه لیل، نیز بر همین باور است: «حمایت فرانسهی تسلیمناپذیر عملاً میدان را از دست مارین لوپن خارج میکند. او هنوز در حمایت از جنبش همهچیز را مسدود کنیم و تصمیم دربارهی رأی عدم اعتماد به دولت تردید دارد.»
جنبش فرانسهی تسلیمناپذیر از هفتهها پیش به صورت هدفمند در شبکههای اجتماعی مرتبط با جلیقهزردهای سابق فعال بوده است. دهها نفر از فعالان حزب در کانالها و گروههای تلگرام و صفحات فیسبوک حضور یافته و آشکارا خود را وابسته به فرانسهی تسلیمناپذیر معرفی کردهاند. آنان حتی راهنماهایی برای طراحی و چاپ پوسترها و تراکتهای ارزانقیمت در اختیار دیگر اعضا قرار دادهاند.
با این حال، ورود علنی یک حزب سیاسی به جنبش، نگرانیهایی را در درون آن برانگیخته است. برخی کاربران در کانالهای اعتراضی هشدار دادهاند که «پیوستن فرانسهی تسلیمناپذیر به معنای مصادرهی سیاسی حرکت است» و بیم آن میرود که بسیاری از افراد دلسرد شوند. فعالان فرانسهی تسلیمناپذیر تلاش کردهاند تا با گفتوگو و توضیح، نگرانیها را برطرف کنند. در واقع، گر احزاب یا اتحادیهها حمایت کنند، متهم به مصادره میشوند؛ اگر نکنند، متهم به رها کردن ما.
مانون اوبری، نمایندهی اروپایی فرانسهی تسلیمناپذیر، نیز تأکید کرده است که حزبش «قصد رهبری جنبش را ندارد» و تنها میخواهد در جایگاه حامی کنار دیگران حضور یابد: «ما در ۱۰ سپتامبر حاضر خواهیم بود، اما نه برای قرار گرفتن در صدر صفوف، بلکه برای پشتیبانی عملی.»
اکنون پرسش اصلی این است که حزب فرانسهی تسلیمناپذیر چگونه حضور خود را در روز اعتراضات تنظیم خواهد کرد: با نمایش پرچمها و نمادهای حزبی یا با حضوری کمسروصدا؟ قرار است پیش از موعد مقرر، نشستهایی میان رهبری حزب و گروههای محلی برگزار شود تا دربارهی شکل مشارکت تصمیمگیری شود.
تحلیلگران بر این باورند که ملانشون با این اقدام میخواهد خود را در موقعیت «پیشاهنگ» نارضایتی اجتماعی قرار دهد و از فرصت برای بازتعریف رهبری اپوزیسیون استفاده کند. اگر این استراتژی موفقیتآمیز باشد، فرانسهی تسلیمناپذیر میتواند همزمان بخشی از پایگاه سنتی چپ و نیز قشرهای حاشیهای و خشمگین جامعه را جذب کند؛ قشرهایی که در سالهای اخیر اغلب به سوی راست افراطی گرایش یافتهاند.
با این حال، خطرات نیز کم نیست: نزدیکی به جنبشی که ریشههای متناقض و حتی مشکوک دارد میتواند وجههی حزب را در بخشی از افکار عمومی تخریب کند و از سوی دیگر، منازعات درونی میان حامیان استقلال جنبش و نیروهای حزبی ممکن است همبستگی آن را متزلزل کند.
به این ترتیب، روز ۱۰ سپتامبر نه تنها آزمونی برای جنبش همهچیز را مسدود کنیم خواهد بود، بلکه فرصتی تعیینکننده برای سنجش توانایی فرانسهی تسلیمناپذیر در ترکیب مبارزهی پارلمانی و بسیج اجتماعی به شمار میرود.