preloader
به اندیشکده مطالعات فرانسه خوش آمدید

نقش فرانسه در سرکوب جنبش‌های استقلال‌طلب کامرون؛ آغاز فرآیند پذیرش مسئولیت تاریخی

فرانسه پس از دهه‌ها سکوت، نقش خود در سرکوب خونین استقلال‌طلبان کامرون را پذیرفت؛ اما همچنان از عذرخواهی و غرامت می‌گریزد.

فرانسه پس از دهه‌ها سکوت و انکار، برای نخستین بار رسماً نقش خود در سرکوب خونین جنبش‌های استقلال‌طلب در کامرون را پذیرفت. این تحول، در نامه‌ای از سوی امانوئل مکرون، رئیس‌جمهور فرانسه، خطاب به همتای کامرونی‌اش پل بیا اعلام شد؛ نامه‌ای که بر اساس نتایج کمیسیون مشترک فرانسه ـ کامرون تنظیم گردیده و نشان می‌دهد که فرانسه نه‌تنها در دوران استعمار بلکه حتی پس از استقلال رسمی کامرون نیز در کنار دولت وقت این کشور به سرکوب گسترده‌ی مردم ادامه داده است.

کمیسیون مشترک، که در سال ۲۰۲۲ طی کنفرانسی مطبوعاتی در یائونده و با حضور مکرون و بیا تأسیس شد، پس از دو سال تحقیق گزارشی ۱۰۳۵ صفحه‌ای منتشر کرد. بر اساس یافته‌های این گزارش، از سال ۱۹۴۵ تا ۱۹۷۱ ده‌ها هزار نفر از مردم کامرون قربانی سیاست‌های خشونت‌آمیز دولت استعماری فرانسه و سپس دولت وابسته احمدو آهیجو شدند. ترور رهبر ملی‌گرای کامرونی، روبن اوم نیوبه، تنها یکی از جلوه‌های این سرکوب گسترده بود.

مکرون در نامه‌ی خود اذعان کرده است که «مورخان کمیسیون به وضوح اثبات کردند که جنگی واقعی در کامرون رخ داد؛ جنگی که در آن مقامات استعماری و نیروهای نظامی فرانسه اشکال مختلفی از سرکوب خشونت‌بار را به کار بستند. این جنگ حتی پس از استقلال در سال ۱۹۶۰ ادامه یافت و فرانسه از اقدامات سرکوبگرانه مقامات کامرونی تازه‌استقلال‌یافته حمایت کرد.» با این حال، مکرون از ارائه‌ی عذرخواهی رسمی یا طرح مسئله‌ی پرداخت غرامت خودداری کرده است؛ نکته‌ای که انتقادات زیادی را برانگیخته است.

کامرون که ابتدا در سال ۱۸۸۴ به‌عنوان مستعمره‌ی آلمان شناخته می‌شد، پس از جنگ جهانی اول میان فرانسه و بریتانیا تقسیم گردید. بخش اعظم آن تحت قیمومیت فرانسه قرار گرفت و همین امر زمینه‌ساز درگیری‌های استقلال‌طلبانه‌ی دهه‌های بعدی شد. در واقع، دولت فرانسه سال‌ها از پذیرش نقش مستقیم خود در این خشونت‌ها طفره رفت و روایت رسمی پاریس تنها به اشاراتی مبهم از «دوره‌های دشوار و تراژیک» محدود می‌شد؛ عبارتی که فرانسوا اولاند در سفر خود به یائونده در سال ۲۰۱۵ به کار برد.

بلیک باسی، خواننده و هنرمند سرشناس کامرونی که به‌عنوان رئیس مشترک کمیسیون فعالیت می‌کرد، تأکید کرده است که انتشار گزارش تنها آغاز یک مسیر طولانی است. او خواستار برگزاری عزای ملی و تشییع شایسته قربانیان در سراسر کشور شد و افزود که باید اجساد دفن‌شده در گورهای دسته‌جمعی شناسایی شوند و مشکلات ارضی ناشی از سیاست‌های استعماری نیز مورد رسیدگی قرار گیرند. از نگاه او، در سمت فرانسه نیز لازم است این تاریخ به‌طور جدی وارد برنامه‌های آموزشی مدارس گردد تا نسل‌های آینده از تکرار آن جلوگیری کنند و جامعه‌ی فرانسه بتواند با گذشته‌ی استعماری خود مواجه شود.

مسئله‌ی یادآوری تاریخ استعماری در سال‌های اخیر به یکی از موضوعات حساس روابط فرانسه و آفریقا تبدیل شده است. فرانسه اگرچه در گذشته از پذیرش این گذشته‌ی پرخشونت سر باز می‌زد، اما فشار روزافزون افکار عمومی و موج احساسات ضدفرانسوی در کشورهای آفریقایی، پاریس را وادار به اقدامات نمادین کرده است. مکرون بیش از دیگر روسای جمهوری پیش از خود، به این موضوع واکنش نشان داده است. او در سال ۲۰۱۸ روند بازگرداندن آثار هنری غارت‌شده به بنین را آغاز کرد و تاکنون ده‌ها شیء تاریخی به این کشور بازگردانده شده است. در همین حال، اسناد منتشرشده نشان می‌دهد که دولت فرانسه حتی با نیجر نیز درباره‌ی کشتار هزاران نفر در سال ۱۸۹۹ وارد گفت‌وگو بر سر غرامت شده است، هرچند باز هم از عذرخواهی رسمی سخنی به میان نیامده است.

با این حال، بسیاری از مورخان و فعالان آفریقایی بر این باورند که گام‌های برداشته‌شده کافی نیست و باید از بازگرداندن نمادین آثار فرهنگی فراتر رفت و مسئله‌ی «بدهی تاریخی» فرانسه به ملت‌های آفریقایی مورد بحث قرار گیرد. آن‌ها تأکید دارند که تا زمانی که فرانسه رسماً عذرخواهی نکند و برای جبران خسارات انسانی و مادی سیاست‌های استعماری برنامه‌ریزی نکند، این حرکت‌ها ناقص و بیشتر جنبه‌ی تبلیغاتی خواهد داشت.

امروز که آفریقا در حال بازخوانی گذشته خود است، بسیاری از روشنفکران بر این باورند که مواجهه‌ی صادقانه با تاریخ شرط لازم برای بازسازی اعتماد و حرکت به سوی آینده‌ای روشن‌تر است. بلیک باسی نیز تصریح کرده است: «ما در لحظه‌ای تاریخی قرار داریم؛ لحظه‌ای که آفریقا باید گذشته‌اش را بپذیرد تا بتواند با شفافیت و اعتمادبه‌نفس به سوی آینده گام بردارد.»

از این منظر، نامه‌ی اخیر مکرون را می‌توان آغاز یک فرآیند دانست؛ فرآیندی که اگرچه هنوز با عذرخواهی یا غرامت همراه نشده است، اما دست‌کم پنجره‌ای برای گفت‌وگو درباره‌ی حقیقتی گشوده که دهه‌ها انکار می‌شد. پرسش اصلی این است که آیا پاریس آماده است از نمادها و ژست‌های دیپلماتیک فراتر رود و مسئولیت تاریخی خود را به شکلی واقعی بر عهده گیرد؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *