مکرون و چالش همزمان استقلال و تعهد در سیاست خارجی فرانسه
سیاست خارجی فرانسه در دوران امانوئل مکرون بازتابی از تلاشی مستمر برای تعریف دوباره جایگاه این کشور در جهان است. او کوشید با ترکیب ایده استقلال اروپا و نقش میانجی فرانسه، توازنی میان عملگرایی و آرمانگرایی ایجاد کند، اما گاه شیوه بیان و زمانبندی تصمیمهایش موجب سوءبرداشت و تضعیف پیام اصلی او شد. در نتیجه، مکرون با چالشی روبهروست که ریشهای تاریخی دارد: حفظ نفوذ جهانی فرانسه در شرایطی که واقعیتهای سیاسی، اقتصادی و امنیتی دیگر به سود قدرتهای سنتی عمل نمیکنند.

سیاست خارجی فرانسه در دوران امانوئل مکرون کوششی است برای بازتعریف نقش کشور در جهان چندقطبی امروز. با این حال، تلاش او برای ترکیب استقلال راهبردی با تعهدات بینالمللی گاه به تناقض، سوءبرداشت و حتی اشتباهات دیپلماتیک انجامیده است؛ نشانهای از دشواری حفظ توازن میان جاهطلبی جهانی و واقعیتهای داخلی.
از زمان ورود به کاخ الیزه در سال ۲۰۱۷، امانوئل مکرون بر آن شد تا فرانسه را به «قدرت میانجی و مستقل» در عرصه جهانی بدل کند؛ نه کاملاً همسو با آمریکا، نه وابسته به چین، و نه ذیل چتر امنیتی ناتو بدون قید و شرط. او از همان ابتدا شعار «خودمختاری راهبردی اروپا» را مطرح کرد، با این هدف که اتحادیه اروپا در دفاع، اقتصاد و دیپلماسی به بلوکی مستقل از ابرقدرتها تبدیل شود. اما در عمل، تحقق این ایده با دشواریهای فراوان روبهرو شد.
یکی از پرحاشیهترین اظهارات مکرون زمانی بود که در گفتوگویی با مجله The Economist در سال ۲۰۱۹، ناتو را «دچار مرگ مغزی» توصیف کرد. این جمله، که هدفش نقد وابستگی بیش از حد اروپا به آمریکا بود، واکنش تند متحدان اروپایی را برانگیخت و روابط پاریس با برلین و واشنگتن را برای مدتی دچار سردی کرد. هرچند مکرون قصد داشت اتحادیه اروپا را به خودکفایی دفاعی تشویق کند، اما بیان ناگهانی و غیرهماهنگ او باعث شد این پیام بهعنوان نشانهای از بیاعتمادی فرانسه به ساختار امنیتی غرب تعبیر شود.
در موضوع روابط با روسیه نیز سیاست مکرون ترکیبی از جسارت و تناقض بود. او از سالهای نخست ریاست جمهوری خود تلاش کرد کانال گفتوگو با ولادیمیر پوتین را باز نگه دارد و فرانسه را به میانجی احتمالی میان روسیه و غرب بدل کند. اما حمله روسیه به اوکراین در سال ۲۰۲۲ این رویکرد را زیر سؤال برد. منتقدان داخلی و خارجی مکرون را متهم کردند که با اعتماد بیش از حد به دیپلماسی شخصی، تهدید واقعی کرملین را دستکم گرفته است. با وجود آن، او همچنان بر ادامه گفتوگو با مسکو پافشاری کرد — اقدامی که در میان متحدان اروپایی به دو دستگی تعبیر شد.
در خاورمیانه نیز مواضع مکرون بارها با تناقض روبهرو شده است. حمایت از آزادی بیان در ماجرای کاریکاتورهای پیامبر اسلام و همزمان تأکید بر گفتوگو با کشورهای مسلمان، فرانسه را در موقعیتی دشوار قرار داد. اعتراضات گسترده در برخی کشورهای اسلامی و تحریم کالاهای فرانسوی در سال ۲۰۲۰ نشان داد که پیام فرهنگی و دیپلماتیک پاریس گاه دوپهلو دریافت میشود. از سوی دیگر، در بحرانهای منطقهای نظیر لبنان و غزه، حضور مکرون بیشتر نمادین بود تا تأثیرگذار، هرچند او سعی داشت تصویر فرانسه را بهعنوان قدرتی انسانی و اخلاقمحور بازسازی کند.
در حوزه اقتصاد و تجارت جهانی نیز مکرون مواضع پیچیدهای اتخاذ کرد. او از یک سو حامی توافقهای چندجانبه برای گسترش صادرات فرانسه بود، و از سوی دیگر در برابر توافقهایی مانند اتحادیه اروپا–مرکوسور یا CETA (با کانادا) موضعی محتاطانه گرفت، تا نشان دهد که منافع کشاورزان و استانداردهای محیط زیستی کشورش خط قرمز پاریس است. همین دوگانگی، هرچند از منظر داخلی قابل درک بود، اما در سطح اروپایی گاه به عنوان مانعی بر سر انسجام تصمیمگیریهای جمعی تلقی شد.
با وجود این تناقضها، مکرون توانست فرانسه را در بسیاری از پروندههای جهانی در مرکز گفتوگو نگه دارد — از نقش فعال در توافق اقلیمی پاریس و بحران قرهباغ گرفته تا ابتکارهای دیپلماتیک درباره آفریقا و اقیانوس هند. با این حال، واقعیت این است که جاهطلبیهای ژئوپلیتیکی او اغلب از ظرفیت اقتصادی و نظامی فرانسه پیشی گرفته است.
در مجموع، سیاست خارجی مکرون بازتابی از یک معادله پیچیده است: تلاش برای حفظ استقلال در جهانی که وابستگیهای متقابل آن را محدود کرده است. او میخواهد فرانسه را پلی میان قدرتها کند، اما هر بار که گامی در این مسیر برمیدارد، فشار تعهدات بینالمللی یا واقعیتهای داخلی مسیرش را دشوار میکند. مکرون همچنان در تلاش است پاسخ همان پرسش دیرینهی سیاست خارجی فرانسه را بیابد: چگونه میتوان هم «قدرتی مستقل» بود و هم «شریکی قابل اعتماد» باقی ماند؟