مکرون سبز یا مکرون خاکستری: از نمایش بینالمللی تا عقبنشینی داخلی
سیاستهای زیستمحیطی مکرون دچار دوگانگی است؛ سخنانی آرمانگرایانه در سطح جهانی و عقبنشینیهای پیدرپی در سطح داخلی.

امانوئل مکرون بار دیگر در قامت رهبر محیطزیستدوست ظاهر شد؛ این بار در کنفرانس اقیانوسهای سازمان ملل در شهر نیس. او با لحنی قاطع دربارهی بحران اقلیمی سخن گفت و کشورهایی را که به تخریب محیطزیست ادامه میدهند، به شدت نکوهش کرد. اظهارات او در حمایت از تنوع زیستی و مقابله با استخراج منابع از اعماق دریاها، مورد استقبال جامعه علمی حاضر در این رویداد قرار گرفت. اما این چهره سبز، در داخل فرانسه با واقعیتی متفاوت و سیاستهایی متناقض همراه است.
در سطح بینالمللی، مکرون سابقهای قابل توجه در سخنرانیهای محیطزیستی دارد. او در سال ۲۰۱۷، با شعار «سیارهمان را دوباره عالی کنیم» به خروج آمریکا از توافق پاریس واکنش نشان داد. در نشستهای اخیر نیز به گونهای سخن گفته که گویا فرانسه در صف مقدم مبارزه با بحران اقلیمی است. اما این تصویر زیبا، وقتی با سیاستهای داخلی او مقایسه میشود، رنگ میبازد.
در ماههای اخیر، جریان تخریب برنامههای زیستمحیطی در پارلمان فرانسه شدت گرفته است؛ جریانی که نه تنها توسط جناح راست و افراطی بلکه توسط نمایندگان حزب مکرون نیز حمایت میشود. طرحهایی مانند مناطق کمانتشار (ZFE) که قرار بود در سال ۲۰۲۵ در چندین شهر اجرایی شوند، به نام «سادهسازی» حذف شدند. هدف «صفرسازی تخریب سرزمینی» (ZAN) نیز با استثنا قائل شدن برای پروژههای صنعتی، تضعیف شد.
همزمان، دولت نیز به جای دفاع از این برنامهها، یا سکوت کرده یا حتی به شکل غیرمستقیم در تضعیف آنها نقش داشته است. برنامه MaPrimeRénov’ که کمکهزینهای برای نوسازی زیستمحیطی مسکنهاست، سه ماه به حالت تعلیق درآمد. بسیاری از فعالان محیطزیست، از جمله لئو کوهن، مشاور سابق وزارت محیطزیست، این تحولات را «تخریب نظاممند دستاوردهای ده سال گذشته» توصیف کردهاند.
حتی برنامهریزی زیستمحیطی که در سال ۲۰۲۲ با تاسیس دبیرخانه کل برنامهریزی زیستمحیطی (SGPE) در ساختار دولت نهادینه شده بود، اکنون تضعیف شده است. پس از برکناری آنتوان پِلیون، جانشینی برای این سمت معرفی نشده و هماهنگی بین وزارتخانهها از بین رفته است. از زمان انتصاب گابریل آتال به نخستوزیری، وزارت محیطزیست عملاً تنها مانده و باید برای هر تصمیم با وزرایی رقابت کند که اولویتهای متفاوتی دارند.
در چنین شرایطی، مکرون از یک سو در سطح جهانی از آرمانهای محیطزیستی دفاع میکند، و از سوی دیگر، با سکوت یا بیتفاوتی در داخل کشور، به تضعیف این آرمانها میدان میدهد. قطع بودجههای زیستمحیطی، حذف مقررات، و اولویتدادن به برنامههای کوتاهمدت سیاسی، همگی نشانههایی از واگرایی گفتار و کردار دولت فرانسه هستند.
حتی در سطح پارلمان، ائتلافهایی میان نمایندگان حزب مکرون، راستگرایان و اجتماع ملی برای حذف یا تضعیف سیاستهای زیستمحیطی شکل گرفته است. دولت برای دفاع از سیاستهای خود، نمایندگان چپگرا و حتی سبزها را متهم به بیتفاوتی میکند، اما واقعیت آن است که مسئولیت اصلی این عقبنشینیها به کاخ الیزه بازمیگردد.
نکته نگرانکنندهتر، تسلط بیش از پیش جناحهای پوپولیست و اقلیمستیز بر فضای سیاسی فرانسه است؛ فضایی که باعث شده نمایندگان پارلمان به جای دفاع از منافع بلندمدت عمومی، بیشتر به فشارهای کوتاهمدت و جلب رضایت اقشار نگران از تغییرات، واکنش نشان دهند. در این وضعیت، برنامهریزی بلندمدت زیستمحیطی نه تنها جذابیتی برای سیاستمداران ندارد، بلکه گاه به عنوان مانعی در مسیر رشد اقتصادی یا منافع صنفی تعبیر میشود.
به گفته بسیاری از متخصصان، عبور موفق از بحران اقلیمی نیازمند سیاستگذاری درازمدت، همکاری بینوزارتی، تربیت نیروی متخصص و اختصاص بودجههای پایدار است. اما تمام این ملزومات با منطق سیاستورزی کوتاهمدت که بر فضای فعلی فرانسه حاکم است، در تضاد کامل قرار دارد.
در نهایت، مکرون در برابر آزمونی جدی قرار دارد: آیا او صرفاً یک سخنران خوب در نشستهای بینالمللی است یا واقعاً اراده و توانایی لازم برای تحقق وعدههای زیستمحیطی در داخل کشور را دارد؟ زیرا بدون تغییر در سیاستهای داخلی، اعتبار بینالمللی او نیز دیر یا زود از میان خواهد رفت.