preloader
به اندیشکده مطالعات فرانسه خوش آمدید

مرگ نیکلا؛ خاطره‌ای تلخ از سکوت مرگبار در مدرسه‌ی مذهبی بتئارام

مرگ کودک دوازده‌ساله در مدرسه مذهبی بتئارام، نماد بی‌توجهی، سکوت نهادی و زخم ماندگار در حافظه‌ی بازماندگان است.

در ژوئن ۱۹۸۰، نیکلا، پسربچه‌ای دوازده ساله که در مدرسه‌ی خصوصی کاتولیک بتئارام در منطقه‌ی بئارن فرانسه تحصیل می‌کرد، پس از یک شب تب شدید جان خود را از دست داد. چهار دهه بعد، خواهرش ناتالی، در پی افشاگری‌های گسترده درباره‌ی سوءاستفاده‌های جنسی و خشونت در این مدرسه، به دنبال حقیقتی تلخ برآمد: آیا مرگ برادرش حاصل سهل‌انگاری و پنهان‌کاری نهادهای مذهبی بوده است؟

ناتالی، که نام خودش و برادرش برای حفظ حریم خصوصی تغییر یافته است، نخستین بار با دیدن شهادت‌های دیگر قربانیان، به مرگ مشکوک نیکلا شک کرد. او با جست‌وجو در گروه‌های پیام‌رسان انجمن قربانیان، شواهدی از بی‌توجهی آشکار مسئولان مدرسه به وضعیت وخیم برادرش در شب مرگ یافت.

نیکلا که در کلاس ششم مشغول به تحصیل بود، در شب یازدهم ژوئن ۱۹۸۰، به شدت احساس خستگی کرد. در آن زمان، دانش‌آموزان بزرگ‌تر مانند ژان-رمی آرویه نقش «دانش‌آموز ناظر» را داشتند. وظیفه‌ی غیررسمی او محافظت از کودکان کوچک‌تر در برابر کشیش‌هایی چون پدر کاری‌کارت بود؛ فردی که سال‌ها بعد به عنوان یک شکارچی جنسی شناخته می‌شد.

در همان شب، یکی از ناظران، ژان-رمی را خبر کرد و گفت که نیکولا حال بسیار بدی دارد. وقتی به اتاق رفتند، با چهره‌ای رنگ‌پریده، لب‌هایی کبود و چشمانی گودافتاده مواجه شدند. نیکولا تقریباً بی‌هوش بود. آن‌ها به دنبال یک بزرگ‌سال برای کمک گشتند اما هیچ کشیش یا مسئول شبانه‌ای در دسترس نبود. به دلیل فضای سرکوب و ترس از تلافی، حتی جرئت نکردند به نگهبانان رسمی اطلاع دهند.

نیکلا تمام شب را بدون مراقبت پزشکی در همان حال سپری کرد. صبح روز بعد، او به بهداری مدرسه منتقل شد، جایی که ظاهراً توسط یک دانش‌آموز دیگر به‌طور غیررسمی نگهداری می‌شد. پرستار مدرسه گمان می‌کرد که او فقط به آنفلوانزا مبتلاست. پزشک تا اواخر عصر نیامد و زمانی که رسید، نیکلا عملاً در حالت اغما بود. او سپس به بیمارستانی در «پو» منتقل شد و همان شب ساعت ۲۲ جان سپرد. گواهی فوت علت مرگ را «مننژیت سریع» ثبت کرده است.

اطلاع‌رسانی مدرسه به خانواده نیز پر از ابهام بود. ابتدا به پدر و مادر گفته شد نیکلا به دلیل یک راش پوستی به بیمارستان منتقل شده است. تماس بعدی از طرف بیمارستان بود و مرگ کودک را اطلاع داد. مسئولان مدرسه در مواجهه با خانواده، مسئولیت را نپذیرفتند و مرگ را عادی جلوه دادند. پدر نیکلا، که خود از فارغ‌التحصیلان مدرسه بود، در شوک و بهت فرو رفت و سؤالات بیشتری نپرسید.

هیچ بررسی رسمی یا نظارتی درباره‌ی این مرگ صورت نگرفت. تنها سند مکتوب، یک آگهی فوت ساده در روزنامه‌ی محلی بود. با این حال، شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد مدرسه پس از این حادثه به مدت کوتاهی قرنطینه شده و دانش‌آموزان مرخص شدند، هرچند هیچ یک از اسناد رسمی یا شاهدان فعلی این موضوع را تأیید نمی‌کنند. ژان-ماری روسپیل، کشیش ارشد فعلی بتئارام، در پاسخ به سوالات روزنامه‌ی لوموند گفته است که هیچ اطلاعی از این حادثه ندارد و آرشیو مربوط به بهداری مدرسه نیز جزء اسناد محرمانه‌ی پزشکی به شمار می‎رود.

ژان-رمی آرویه، که اکنون در شصت سالگی به سر می‌برد، می‌گوید سال‌ها زمان برد تا بتواند این تراژدی را در ذهنش تحلیل کند. او هنوز از خود می‌پرسد اگر آن شب موفق می‌شدند بزرگ‌سال را پیدا کنند، آیا نیکلا زنده می‌ماند؟ پاسخ این سؤال برای ناتالی نیز همچنان مثل یک راز باقی مانده، اما او مصمم است نام برادرش را به فهرست قربانیان بی‌عدالتی و پنهان‌کاری اضافه کند.

در سال ۱۹۹۶، گزارش بازرس آموزش ملی، به‌درخواست فرانسوا بایرو، وزیر وقت آموزش، توصیه کرد استفاده از دانش‌آموزان ناظر پایان یابد و ساختار خوابگاه‌ها بهبود پیدا کند. اما این تغییرات برای نیکلا بسیار دیر انجام شدند. ناتالی اکنون، با آگاهی از اینکه پرونده به دلیل مرور زمان بسته شده، شکایتی نمادین علیه مدرسه تنظیم کرده تا یاد برادرش را زنده نگه دارد و سکوت مرگ‌بار بتئارام را در خاطرات عمومی ثبت کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *