فروش نمادهای نازی در اورلئان؛ سودجویی از حافظهی تاریخی یا بیتفاوتی سیاسی؟
فروش آثار و نمادهای نازی در اورلئان خشم عمومی را برانگیخته و بحثها را دربارهي حافظهی تاریخی، مسئولیت اخلاقی و قوانین ناکافی در فرانسه ایجاد کرده است.

در ماههای مه و ژوئن، اورلئان در مرکز فرانسه شاهد رویدادی بحثبرانگیز است: برگزاری یک حراج عمومی که در آن حدود ۲۰۰ یادگار متعلق به دورهي نازیها به فروش گذاشته میشود. این اشیاء بخشی از مجموعهای بزرگتر از یک کلکسیونر جنگطلب هستند که آثار مربوط به درگیریهای مسلحانه بین سالهای ۱۸۷۰ تا ۱۹۵۰ را گردآوری کرده است. اما آنچه باعث موجی از واکنشهای اعتراضی شده، نه خود حراج، بلکه فروش اقلامی است که نشانها و نمادهای رژیم نازی را در خود جای داده است.
سیاستمداران چپگرا، اتحادیههای کارگری و انجمنهای ضدنژادپرستی با صدور بیانیههایی صریحاً این اقدام را محکوم کردهاند و آن را نوعی «عادیسازی غیرقابل قبول» نمادهای جنایت علیه بشریت دانستهاند. یان بروسا، سناتور کمونیست، فروش این اقلام را «غیراخلاقی و غیرقابل تصور» توصیف کرده و خواستار بازنگری فوری در چارچوبهای قانونی شده است. او یادآور شده که تلاشهایی برای جرمانگاری فروش اقلام مرتبط با نازیسم در سال ۲۰۱۴ صورت گرفته، اما این طرح حتی به بحث پارلمان هم راه نیافته است.
در پاسخ به اعتراضات، مسئول فروش، سسیل سولیبیدا، بر قانونی بودن این مزایده تأکید دارد و میگوید تمام تدابیر لازم برای احترام به حساسیتهای عمومی اتخاذ شده است. به گفتهی او، بازدید از اقلام بحثبرانگیز تنها با تعیین وقت قبلی ممکن است و هیچگونه نمایش عمومی از آنها انجام نخواهد شد. با این حال، پرسش اساسی پابرجاست: آیا رعایت ظاهر قانون کافی است، وقتی محتوای این اقدام یادآور تاریکترین فصلهای تاریخ بشریت است؟
آلبر لووی، قاضی بازنشسته و فعال حقوق بشر، ضمن ابراز نگرانی از این رویداد، تأکید میکند که خطر اصلی در «مقصد نهایی» این اشیاء نهفته است. او هشدار میدهد که با رشد مجدد افکار راست افراطی در اروپا، فروش آزادانهی این اقلام ممکن است به ابزاری برای تبلیغات نژادپرستانه بدل شود. به باور او، راهحل این است که دولت یا نهادهای عمومی فرهنگی این اشیاء را خریداری کرده و در قالب پروژههای آموزشی و پژوهشی به کار ببرند.
این نگرانیها بهویژه با توجه به موقعیت جغرافیایی اورلئان و پیشینهی آن، عمق بیشتری مییابد. نزدیکی این شهر به اردوگاههای مرگ نازیها، باعث شده که این فروش نمادین، نوعی بیاعتنایی به حافظهي تاریخی تلقی شود. اتحادیههای محلی مانند کنفدراسیون عمومی کار (CGT) و اتحاد سندیکایی متحد (SUD) و شاخهی محلی حزب کمونیست نیز همین نگرانی را در بیانیههای خود بازتاب دادند.
در واقع، این فروش را نمیتوان جدا از «شرایط سیاسی شهر و گسترش نفوذ راست افراطی» دانست. به گفتهی او، حتی در مراسم جشنهای ژاندارک، شاهد دعوت از افرادی با گرایشهای آشکار راستگرای افراطی بودهایم. این تحولات، فضای عمومی شهر را مستعد چنین رویدادهایی کرده و حساسیت جامعهی مدنی را دوچندان کرده است.
در نهایت، این حراج نهتنها یک مسئلهی حقوقی، بلکه مسئلهای عمیقاً اخلاقی و سیاسی است. پرسش اصلی این است که آیا بازار آزاد باید به عرصهای برای تجارت با نمادها و یادگارهای جنایت علیه بشریت بدل شود؟ آیا فرانسه نباید خطوط قرمز اخلاقی مشخصی برای صیانت از حافظهی جمعی ترسیم کند؟ این حراج، زنگ خطری است برای همه کسانی که به حافظهی تاریخی، اخلاق عمومی و پایداری دموکراسی در برابر نفوذ افکار تمامیتخواه اهمیت میدهند.