فرانسه، استقلال استراتژیک و آینده بازدارندگی اروپا در برابر روسیه
تحرکات مرزی روسیه اروپا را دوباره با پرسشهای قدیمی روبهرو کرده است: چگونه بازدارندگی ایجاد شود، بدون آنکه به رویارویی مستقیم کشیده شود؟ در این میان فرانسه، بهویژه با سیاستهای امانوئل مکرون درباره «استقلال استراتژیک اروپا»، نقشی تعیینکننده دارد. اما آیا پاریس میتواند اروپا را از سایه سنگین وابستگی به آمریکا بیرون آورد و همزمان پاسخ قاطعی به تهدیدات مسکو بدهد؟

حرکات اخیر روسیه، از نفوذ جنگندهها در حریم هوایی استونی تا استفاده از پهپادها در مرزها، بار دیگر امنیت اروپا را در معرض چالشی اساسی قرار داده است. این اقدامات در ظاهر محدود و تاکتیکیاند، اما در عمل با هدف آزمودن انسجام سیاسی و واکنش جمعی غرب طراحی شدهاند. اروپا امروز بیش از هر زمان دیگر میان دو گزینه گرفتار است: نشان دادن قاطعیت یا اجتناب از تشدید تنش.
سخنان ژاننوئل بارو، وزیر پیشین امور دیجیتال فرانسه، در گفتوگو با شبکه LCI این وضعیت را بهخوبی بازتاب داد. او تأکید کرد که دفاع از حاکمیت هوایی خط قرمزی مسلم است، اما واکنشها باید متناسب باشند. نمونه استونی نشان داد که سرنگونی فوری جنگندههای روسی میتوانست بحران را بهطرزی خطرناک گسترش دهد. در مقابل، بارو از پروژههایی مانند «دیوار ضد پهپاد» سخن گفت که نشاندهنده تلاش اروپا برای سازگاری با تهدیدات فناورانه است.
با این حال، موضوع اصلی فراتر از ابزارهای نظامی است. آنچه در برابر روسیه اهمیت دارد، انسجام سیاسی و اراده مشترک است. اروپا در بحران اوکراین نشان داد که اگرچه میتواند منابع مالی و نظامی عظیمی بسیج کند، اما تصمیمگیریهای کند و اختلافات داخلی، قدرت بازدارندگی آن را کاهش میدهد. در این میان، فرانسه بیش از هر کشور دیگری زیر ذرهبین قرار دارد: بهعنوان تنها قدرت هستهای اتحادیه اروپا و کشوری با جایگاه دائم در شورای امنیت، پاریس مسئولیتی دوچندان دارد.
مکرون و ایده «استقلال استراتژیک اروپا»
از زمان ورود امانوئل مکرون به کاخ الیزه، او بارها بر ضرورت «استقلال استراتژیک اروپا» تأکید کرده است. مکرون استدلال میکند که اروپا نمیتواند در مسائل امنیتی برای همیشه به ایالات متحده وابسته بماند. این ایده، بهویژه پس از خروج بریتانیا از اتحادیه و در سایه ریاستجمهوری دونالد ترامپ، اهمیت بیشتری یافت. مکرون میخواهد فرانسه پرچمدار اتحادیهای باشد که نه تنها در اقتصاد و سیاست، بلکه در دفاع و امنیت نیز روی پای خود بایستد.
اما استقلال استراتژیک بیش از آنکه یک پروژه نظامی باشد، یک پروژه سیاسی است. این مفهوم به معنای ایجاد اراده مشترک برای تصمیمگیری سریع و قاطع در مواقع بحران است. تجربه جنگ اوکراین نشان داد که اروپا هنوز در این مسیر راهی طولانی دارد: بیشتر تصمیمهای حیاتی در هماهنگی با واشنگتن گرفته شد و ابتکار عمل سیاسی اروپا محدود ماند. اگر فرانسه بخواهد این وابستگی را کاهش دهد، باید هم توان نظامی خود را افزایش دهد و هم کشورهای اروپایی دیگر را به مشارکت در یک طرح امنیتی مستقل ترغیب کند.
این مأموریت اما ساده نیست. بسیاری از کشورهای شرق اروپا همچنان آمریکا را تضمین اصلی امنیت خود میدانند و به ابتکارات فرانسه با دیده تردید نگاه میکنند. در نظر آنها، استقلال استراتژیک به معنای فاصله گرفتن از واشنگتن است، و چنین فاصلهای در برابر تهدید روسیه خطرناک تلقی میشود. بنابراین، چالش فرانسه این است که استقلال را نه بهعنوان جایگزین ناتو، بلکه بهعنوان مکمل آن تعریف کند.
نقش رهبری فرانسه
فرانسه برای اثبات رهبری خود در این مسیر باید در سه حوزه پیشقدم شود:
1. بازتعریف خطوط قرمز مشترک اروپا: پاریس باید تلاش کند توافقی روشن میان اعضای اتحادیه ایجاد شود تا مسکو نتواند با اقدامات خاکستری، شکافها را عمیقتر کند.
2. تسریع تصمیمگیری امنیتی در بروکسل: فرانسه میتواند از نفوذ خود برای ایجاد مکانیزمهای واکنش سریع استفاده کند، تا اروپا مجبور نباشد برای هر بحران هفتهها منتظر اجماع بماند.
3. ترکیب بازدارندگی با دیپلماسی: همانطور که مکرون در ماجرای اوکراین نشان داد، گفتوگو با مسکو هرچند پرهزینه و جنجالی باشد، بخشی ضروری از سیاست بازدارندگی است. بازدارندگی تنها زمانی مؤثر است که طرف مقابل مطمئن باشد راهی برای کاهش تنش وجود دارد.
تجاوزات روسیه به حریم هوایی اروپا، بیش از آنکه یک تهدید نظامی باشند، آزمونی سیاسی برای انسجام اتحادیهاند. فرانسه در این آزمون نقشی تعیینکننده دارد. اگر پاریس بتواند میان بازدارندگی قاطع و دیپلماسی انعطافپذیر تعادل برقرار کند و دیگر کشورها را به سمت استقلال استراتژیک سوق دهد، جایگاه خود را بهعنوان رهبر امنیتی اروپا تثبیت خواهد کرد. اما اگر این پروژه با شکست روبهرو شود، اروپا همچنان در سایه آمریکا و زیر فشار روسیه باقی خواهد ماند. آینده امنیت قاره تا حد زیادی به این بستگی دارد که فرانسه و مکرون تا چه حد قادر باشند از ایده به عمل برسند.