preloader
به اندیشکده مطالعات فرانسه خوش آمدید

شکاف عمیق در غرب: از دروغ‌های ترامپ تا تباهی اتحاد G7

شکاف‌های جدی در G7 درباره ایران، اوکراین و چین، سلطه‌طلبی آمریکا را تضعیف و چندقطبی شدن نظم جهانی را تقویت می‌کند.

نشست اخیر گروه هفت در کانادا، صحنه‌ای دیگر از شکاف‌های عمیق در درون بلوک غربی بود. در حالی که بسیاری انتظار داشتند این نشست به اجماع نظر درباره بحران‌های بین‌المللی منتهی شود، آنچه آشکار شد، تنش‌های فزاینده میان اروپا و ایالات متحده، به‌ویژه درباره‌ی ایران، خاورمیانه و روسیه بود.

ماجرا از آنجا آغاز شد که دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور آمریکا، به شکلی جنجالی محل نشست را ترک کرده و سپس در شبکه‌ی اجتماعی خود، به شدت به امانوئل مکرون، رئیس‌جمهور فرانسه، تاخت. مکرون که تلاش کرده بود میانجی‌گر نوعی آتش‌بس میان ایران و رژیم صهیونیستی شود، در پاسخ گفت: «برخی رهبران هر روز نظرشان را عوض می‌کنند، من از آن دسته نیستم.» ترامپ ادعا کرده بود که برخلاف گفته مکرون، او به‌هیچ‌وجه برای گفت‌وگو درباره‌ی آتش‌بس به واشنگتن بازنگشته است و اظهارات رئیس‌جمهور فرانسه را یا ناشی از بی‌اطلاعی یا سوءنیت دانست.

اما آنچه ورای این مناقشه‌ی لفظی نهفته است، اختلافات بنیادین در درون گروه هفت درباره‌ی نحوه‌ی برخورد با جمهوری اسلامی ایران است. در حالی که ترامپ آشکارا بر طبل جنگ و «تسلیم بی‌قید و شرط» ایران می‌کوبد و تهدید به هدف قرار دادن تأسیسات هسته‌ای زیرزمینی ایران، از جمله فردو، می‌کند، اروپایی‌ها، به‌ویژه فرانسه، نسبت به این مسیر هشدار می‌دهند.

مکرون با صراحت گفت: «تغییر رژیم در ایران از مسیر نظامی، همان راهی است که در عراق و لیبی به فاجعه منتهی شد.» او هشدار داد که سرنگونی نظام سیاسی ایران، نه تنها صلح را به خاورمیانه نمی‌آورد، بلکه آتشی مهارناپذیر در منطقه ایجاد خواهد کرد. این موضع‌گیری، نشان از هوشیاری بخشی از اروپا نسبت به نقشه‌های آمریکاست که بیش از آنکه در پی صلح باشد، خواهان بی‌ثبات‌سازی غرب آسیا به نفع رژیم صهیونیستی است.

در سوی دیگر، برخی اعضای G7 همچنان در حال حمایت غیرمستقیم از تجاوزگری‌های اسرائیل هستند. صدر اعظم آلمان، فریدریش مرتس، حملات هوایی رژیم صهیونیستی به ایران را «انجام کارهای کثیف به‌جای همه‌ی ما» خواند و مدعی شد که برنامه‌ی هسته‌ای ایران «تقریباً از بین رفته است». چنین اظهاراتی نه‌تنها از جنبه‌ی انسانی و حقوق بین‌الملل قابل سرزنش است، بلکه نشان می‌دهد که غرب همچنان بر مدار حمایت بی‌قید و شرط از رژیم آپارتاید اسرائیل می‌چرخد.

موضوع ایران تنها نقطه‌ی اختلاف نبود. اختلافات درباره‌ی جنگ در اوکراین نیز نشست را تحت‌الشعاع قرار داد. در حالی که ولودیمیر زلنسکی و دبیرکل ناتو، مارک روت، در تلاش برای جلب حمایت تسلیحاتی بیشتر از آمریکا بودند، ترامپ حتی حاضر به دیدار با آنان نشد. او اعلام کرد که تحریم روسیه هزینه‌ی بالایی برای اقتصاد آمریکا دارد و اروپایی‌ها اگر خواهان فشار بیشتر بر مسکو هستند، خود باید پیش‌قدم شوند.

در نتیجه، توافقی برای حمایت مالی یا تسلیحاتی بیشتر از اوکراین حاصل نشد. همچنین، پیشنهاد اروپا برای کاهش سقف قیمت نفت روسیه از ۶۰ دلار به ۴۵ دلار نیز با مخالفت آمریکا رد شد؛ موضوعی که درآمدهای نفتی کرملین را حفظ کرده و به استمرار جنگ کمک می‌کند.

در حوزه‌ی تجارت نیز اختلافات عمیق است. مکرون خواهان تنش‌زدایی تجاری میان آمریکا و اتحادیه‌ی اروپا شده بود تا با هماهنگی بیشتر، در برابر تولید مازاد صنعتی چین مقاومت شود. با این حال، ترامپ نه‌تنها فشارهای تعرفه‌ای بر اروپا را حفظ کرد، بلکه بلافاصله با بریتانیا توافقی تجاری امضا کرد تا فشار بیشتری بر بروکسل وارد آورد. او در پرواز بازگشت به واشنگتن، در اظهاراتی خصمانه، اروپایی‌ها را تهدید کرد که یا «توافقی خوب» ارائه دهند یا منتظر هزینه‌های بیشتر باشند.

در این میان، فرانسه قرار است ریاست دوره‌ای G7 را از کانادا تحویل بگیرد و مکرون وعده داده که برای حفظ و تقویت اتحاد گروه تلاش خواهد کرد. اما آیا با وجود سیاست‌های یک‌جانبه‌گرایانه و ماجراجویانه‌ی آمریکا، چنین وحدتی ممکن است؟ به‌ویژه آنکه ترامپ نه‌تنها بر طبل جنگ در خاورمیانه می‌کوبد، بلکه از هرگونه همکاری چندجانبه در اروپا و آسیا نیز شانه خالی می‌کند.

واقعیت آن است که غرب، با وجود ادعای وحدت، اکنون با گسل‌های عمیق در حوزه‌های سیاست خارجی، امنیتی و اقتصادی مواجه است. از ایران گرفته تا روسیه و چین، اختلاف دیدگاه‌ها در حال آشکار شدن است و هر چه جلوتر می‌رویم، بیشتر مشخص می‌شود که عصر یک‌قطبی آمریکا رو به پایان است و دوران چندقطبی، با بازیگرانی چون ایران، روسیه و چین، آغاز شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *