رسوایی بتئارام: آزمونی حیاتی برای فرانسوا بایرو
رسوایی بتئارام، آزمونی برای صداقت بایرو؛ روایت انکار، تناقض و تأثیر باورهای مذهبی بر واکنشهای سیاسی.

فرانسوا بایرو، نخستوزیر فرانسه، روز چهارشنبه ۱۴ مه در برابر کمیسیون تحقیق پارلمان دربارهی خشونتها در مؤسسات آموزشی خصوصی، بهویژه مدرسه کاتولیک «نوتردام دو بتئارام» در ناحیهی بئارن، پاسخ خواهد داد. پروندهای که طی ماههای گذشته به یکی از جنجالیترین رسواییهای دولت تبدیل شده و به گفتهی نزدیکان بایرو، «یک رسوایی دولتی» است که حتی زندگی شخصی او را نیز تحت تأثیر قرار داده، چرا که دختر ارشدش، هلن پرلان، یکی از قربانیان مستقیم این خشونتها بوده است.
در ماههای اخیر، بایرو در پاسخ به رسانهها و نمایندگان مجلس، موضعی انکاری اتخاذ کرده و در صحن مجلس با لحنی تند اتهامات را رد کرده است. او در پاسخ به نمایندگان اپوزیسیون اعلام کرد: «من هرگز، به هیچ عنوان، از هیچگونه خشونتی در این مؤسسه آگاه نبودهام.» با این حال، اسناد و شهادتهایی که به تازگی منتشر شده است، روایت او را به چالش کشیده است.
مطابق اطلاعات موجود، بایرو در دههی ۹۰ میلادی زمانی که وزیر آموزش و پرورش بوده، گزارشی درباره وضعیت مدرسهی بتئارام دریافت کرده و دستور بررسی داده است. او حتی از وزارتخانه خواسته بود تا این گزارش را پیش از پرسش یکی از نمایندگان مجلس در ماه فوریه، دوباره بررسی و ارائه کنند. اما نهادهای اداری در این مسیر تعلل کردهاند. یکی از همکاران بایرو نقل میکند که او در راهروهای دفتر نخستوزیری با خشم فریاد زده: «این گزارش لعنتی؟»
نخستوزیر برای کاهش فشار رسانهای، با سخنگوی قربانیان تماس گرفت و دیداری رسمی در شهرداری پائو ترتیب داد تا خود را به عنوان نخستین مقام رسمی نشان دهد که صدای قربانیان را شنیده است. اما منتقدان این حرکت را تاکتیکی تبلیغاتی تلقی کرده و رابطهی نزدیک سخنگوی قربانیان با بایرو را زیر سؤال بردهاند.
یکی از جنجالیترین ابعاد ماجرا، اختلاف روایتها در درون خانوادهی بایرو است. هلن پرلان، دختر نخستوزیر، در مصاحبهای با مجلهی پاریس مچ اعلام کرد که پدرش از سالها پیش از ماجرا آگاه بوده است؛ اظهاراتی که با انکار رسمی بایرو در تضاد است. خود بایرو در واکنش به این مصاحبه گفته است: «من چیزی ندیدم، نفهمیدم.» این جملهی کوتاه، بهخوبی فضای انکار و ناتوانی از رویارویی با واقعیت را در خانوادهی بایرو به تصویر میکشد. یکی از دوستان قدیمی او میگوید: «او متعلق به نسلی است که به خشونت علیه کودکان بیتوجه بوده و آن را بخشی از نظم تربیتی میدانست.»
خانوادهی بایرو که کاتولیکهای متعهدی هستند، فرزندان خود را به جای مدارس دولتی معتبر شهر پو، به مدرسهی مذهبی بتئارام فرستادند، جایی که در آن زمان بهعنوان «مؤسسهای اصلاحی» شناخته میشد ولی نتایج درخشانی در آزمونهای تحصیلی ارائه میداد. همسر بایرو، الیزابت، حتی در آنجا درس تعلیمات دینی میداد. دوستان خانوادگی میگویند آنها کاملاً به نهاد کلیسا اعتماد داشتند و از فضای واقعی مدرسه بیخبر بودند.
یکی از جنبههای مهم این پرونده، بازتاب سیاسی آن است. برخی از منتقدان میگویند که بایرو به دلیل باور مذهبیاش، شاید ناخودآگاه تمایلی به افشای فساد درون کلیسا نداشته است. دوست نزدیک او، دانیل کُن-باندی، پیشنهاد داده است که اگر واقعاً چنین بوده، بهتر است بایرو صادقانه اعتراف کند: «بله، خواستم کلیسا را محافظت کنم.» او میافزاید: «برای چنین اعترافی کسی سرش را نمیبرد!»
در مقابل، رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس، فاتحه کلوآ-ئاشی، از سکوت و عدم شفافیت بایرو انتقاد کرده و میگوید: «نمیدانم او در انکار فرو رفته یا عمداً دروغ میگوید، اما گفتن حقیقت خیلی سادهتر و انسانیتر بود.»
با وجود تمام این چالشها، به نظر نمیرسد که بایرو در حال حاضر در معرض خطر جدی برای از دست دادن جایگاهش باشد. کمیسیون تحقیق اگرچه ممکن است اطلاعات جدیدی افشا کند، اما فضای عمومی و سیاسی به گونهای نیست که بتواند با یک رأی عدم اعتماد، دولت را ساقط کند.
پروندهی بتئارام نه تنها آزمونی برای صداقت سیاسی فرانسوا بایرو، بلکه نمادی از برخورد جامعهی فرانسه با گذشتهی تاریک و فرهنگ سکوت در برابر خشونتهای نهادینهشده است. آیا بایرو موفق خواهد شد از این بحران عبور کند یا برای همیشه چهرهاش در افکار عمومی مخدوش خواهد ماند؟