بحران جمعیتی در فرانسه: وقتی زنان کمتر از آنچه میخواهند فرزند دارند
کاهش نرخ زاد و ولد در فرانسه در تضاد با خواست زنان است؛ سیاستهای حمایتی ناکارآمد مانع تحقق این خواست میشود.

طبق آخرین گزارش منتشرشده از سوی مؤسسهی آمار ملی فرانسه (Insee)، نرخ باروری در این کشور روندی نگرانکننده و کاهشی را طی میکند. در سال ۲۰۲۴، این نرخ به ۱.۶۲ کودک بهازای هر زن رسیده؛ رقمی که پایینترین میزان تولد را از زمان جنگ جهانی دوم تاکنون رقم زده است: ۶۶۳ هزار تولد. تراز طبیعی جمعیت، یعنی تفاوت بین تولد و مرگومیر، نیز تنها ۱۷ هزار نفر است و بهزودی وارد عدد منفی خواهد شد. تنها عامل افزایش جمعیت فرانسه در سالهای اخیر، مهاجرت است؛ آنهم در حالی که سیستم جذب و ادغام مهاجران کارآمدی لازم را ندارد.
با وجود کاهش میزان زاد و ولد، دادههای نظرسنجی مشترک Hexagone و Ifop نشان میدهد که زنان فرانسوی در واقع خواهان داشتن فرزندان بیشتری هستند. متوسط تعداد فرزندان ایدهآل از دید زنان ۲.۲ کودک است؛ عددی که از سطح جانشینی نسلها (۲.۱ کودک به ازای هر زن) بالاتر است. این شکاف میان واقعیت و آرزو در میان همه اقشار زنان، چه مادر باشند و چه نباشند، وجود دارد: ۳۱٪ زنان شرکتکننده فرزندی ندارند، در حالی که فقط ۱۳٪ واقعاً نمیخواهند هیچ فرزندی داشته باشند.
مطالعات همچنین نشان میدهد که ۳۵٪ از زنان دارای فرزند نیز کمتر از آنچه میخواستند فرزند دارند. در عین حال، ۴۱٪ از پاسخدهندگان داشتن دو فرزند و ۲۵٪ سه فرزند را ایدهآل میدانند. بنابراین، آنچه مانع تحقق این خواسته میشود نه کاهش میل به فرزندآوری، بلکه موانع ساختاری، اقتصادی و فرهنگی است.
یکی از مهمترین موانع، فضایی فرهنگی است که مادرشدن را تصمیمی نامطلوب یا حتی خودخواهانه جلوه میدهد. بسیاری از گفتمانهای رسانهای و سیاسی، آگاهانه یا ناخودآگاه، حامل نوعی بدبینی نسبت به زاد و ولد هستند. طبق گزارش، ۴۵٪ از زنان شرکتکننده اعلام کردهاند که رسانهها باعث دلسردی آنها از بچهدار شدن شده است و ۴۱٪ نیز گفتهاند که سخنان سیاستمداران بر آنها اثر منفی داشته است. این در حالی است که دادهها نشان میدهد مادران بهطور میانگین احساس شادی و رضایت بیشتری در زندگی دارند. حتی زنانی که خود را «اصلاً خوشحال» توصیف کردهاند، تمایل کمتری به داشتن فرزند داشتهاند، موضوعی که نشان میدهد فضای اجتماعی نقش مهمی در تصمیمگیری افراد برای تشکیل خانواده ایفا میکند.
از منظر اقتصادی نیز موانع متعددی بر سر راه مادرشدن وجود دارد. تنها ۲۰٪ زنان گفتهاند که سیاستهای دولت آنها را به داشتن فرزند تشویق میکند، در حالی که ۴۷٪ از پاسخدهندگان به دلیل ناکارآمدی این سیاستها دلسرد شدهاند. برای ۵۹٪ از زنان، کمبود منابع مالی بزرگترین مانع بچهدار شدن است. بیش از نیمی نیز به دشواریهای کاری و مسکن اشاره کردهاند.
اطلاعات Insee نشان میدهد که نرخ باروری در بین اقشار کمدرآمد جامعه (افرادی با درآمد ماهانه ۱۰۰۰ تا ۱۵۰۰ یورو) حتی پایینتر از میانگین ملی است. این یعنی خانوادههای طبقهی کارگر بیش از دیگران در معرض موانع باروری هستند.
راهحل چه میتواند باشد؟ گزارش Hexagone مجموعهای از پیشنهادهایی را بررسی کرده که از نظر زنان، تأثیرگذارترین عوامل در تصمیم به بچهدار شدن است. ۶۷٪ از زنان خواهان سیاستهایی برای توازن بهتر بین زندگی شخصی و شغلی از طریق انعطافپذیری در ساعات کاری هستند؛ ۶۶٪ تسهیل دسترسی به مهدکودکها و مراقبتهای جمعی از کودکان را خواستهاند و ۶۴٪ نیز بر ضرورت افزایش حقوق مرخصی والدین تأکید کردهاند. در این زمینه، متوسط پیشنهاد زنان برای مرخصی والدین، یک سال با حقوق ۱۴۰۰ یورویی در ماه است. همچنین، ۶۰٪ از شرکتکنندگان با اعطای پاداش مالی به ازای هر تولد موافقاند.
اما آیا در شرایط کنونی، که با بیثباتی سیاسی و تردید نسبت به آیندهی نظم اقتصادی همراه است، میتوان انتظار اجرای چنین اصلاحاتی را داشت؟ پاسخ روشن نیست. با این حال، اگر از تجربهی موفق پس از جنگ جهانی دوم الگو بگیریم که طی آن اجماع ملی برای سیاستهای خانوادگی شکل گرفت، شاید بتوان امیدوار بود که جامعه بار دیگر به اهمیت احیای سیاستهای جمعیتی پی ببرد. در نهایت، خواستهی زنان برای داشتن فرزند بیشتر، نه تنها خواستهای فردی و انسانی است، بلکه با منافع کلان ملی نیز همراستا است.