بازگشت ملیگرایی ایتالیایی و احیای گفتمان ضدفرانسوی در دوران ملونی
چرخش ملیگرایانهی دولت ملونی به احیای گفتمان ضدفرانسوی در ایتالیا منجر شده و روابط پاریس-رم را به چالش کشیده است.

در حالی که امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه، آمادهی سفر به رم میشود، فضای سیاسی ایتالیا بار دیگر صحنهی حملات لفظی و انتقادات تند علیه پاریس و شخص اوست. جناح راست حاکم در ایتالیا، به رهبری جورجا ملونی، رئیس دولت، این روزها فرانسه را به نمادی از انحراف استراتژیک در سیاست اروپا بدل کرده و تلاش میکند از طریق برجستهسازی تضاد با پاریس، نوعی مشروعیت ملیگرایانه و هویتی را برای خود بازسازی کند.
در مرکز این رویارویی، مسئلهی حمایت از اوکراین و آیندهی امنیتی اروپا قرار دارد. در حالی که فرانسه در حال بررسی امکان اعزام نیروهای نظامی به شرق اروپا و افزایش نقش اروپا در مواجهه با بحران اوکراین است، ایتالیا همچنان به حفظ سنت دیرینهی خود در مخالفت با مداخلهگری نظامی تأکید دارد. این موضع، ریشه در میراث صلحطلبانه سیاست خارجی ایتالیا دارد و باعث شده جناح راست این کشور، فرانسه را به پیشبردن رویکردی «خطرناک» و ماجراجویانه متهم کند.
از سوی دیگر، دولت ملونی بهشدت تلاش دارد میان وفاداری به اتحادیهی اروپا و نزدیکی به ایالات متحده، بهویژه جناح جمهوریخواه به رهبری ترامپ، تعادل ایجاد کند. او در دیدار با جو بایدن در آوریل ۲۰۲۴، بر وحدت غربی تأکید کرد، ولی این موضع بیش از آنکه نزدیکی به پاریس را تداعی کند، حاوی پیامهایی به اردوگاه ترامپ بود. در مقابل، فرانسه نسبت به شکنندگی روابط فراآتلانتیک ابراز نگرانی کرده و خواهان افزایش استقلال اروپا در سیاست خارجی است.
با این حال، این اختلافات استراتژیک تنها بخشی از ماجراست. دشمنی جناح راست ایتالیا با مکرون سابقهای طولانی دارد. در دورهی اول ریاستجمهوری مکرون، پروندههای حساسی چون واگذاری صنایع کشتیسازی سنتنزر (Saint-Nazaire) به شرکت ایتالیایی فینکانتیری یا رقابتهای نفوذ در لیبی، روابط میان دو کشور را دچار تنش کرد. این تنشها در سال ۲۰۱۹ و پس از دیدار معاون نخستوزیر وقت ایتالیا، لوئیجی دی مایو، با جنبش «جلیقهزردها» در فرانسه به اوج خود رسید.
در دوران دولتهای جوزپه کونته و ماریو دراگی، با امضای پیمان «کویرینال» (Quirinal) در سال ۲۰۲۱، روابط دو کشور تا حدی بهبود یافت. اما با به قدرت رسیدن ملونی در ۲۰۲۲ و چرخش آشکار ایتالیا به سوی ملیگرایی و حاکمیتطلبی، بار دیگر تنشها احیا شد. ملونی که خود را نمایندهی یک ایتالیای مستقل و مقاوم در برابر سلطهطلبی قدرتهای سنتی اروپا میداند، با هدف تقویت جایگاه داخلی و هویتی خود، رئیسجمهور فرانسه را به نماد نخوت و برتریطلبی اروپایی تبدیل کرده است.
این رویکرد در عین حال از میراث تاریخی پیچیدهی روابط ایتالیا و فرانسه نیز سرچشمه میگیرد. در قرن نوزدهم، فرانسه نقشی مهم در فرآیند وحدت ایتالیا ایفا کرد، اما همین نقش، همزمان با امید و ناامیدیهای متعدد همراه بود. پس از تشکیل دولت ملی، فرانسه گاه رقیب استعماری ایتالیا در شمال آفریقا جلوهگر شد و گاه مدافع منافع واتیکان. این تاریخ پرتنش، هرچند در حافظهي جمعی فرانسویها کمرنگ است، اما برای ملیگرایان ایتالیایی بخشی از روایت ملی محسوب میشود.
در دوران پس از جنگ جهانی دوم، نفوذ احزاب فراگیر مانند دموکراتهای مسیحی یا کمونیستها، ملیگرایی را به حاشیه راند. اما از دههی ۱۹۹۰ به بعد، نوعی بازگشت به وطنپرستی در سیاست ایتالیا رخ داد: از حزب «فورتسا ایتالیا»ی برلوسکونی تا حزب برادران ایتالیا به رهبری ملونی و دگردیسی حزب اتحادیهی شمالی (Lega Nord). این جریانها بار دیگر میراث تاریخی و هویت ملی را در برابر وحدت اروپایی مطرح کردند و در این مسیر، فرانسه بار دیگر به عنوان «دیگری» مطرح شد.
با وجود لفاظیهای ضدفرانسوی در رسانهها و فضای سیاسی رم، همکاریهای دوجانبه در سطح وزارتخانهها، بهویژه پس از پیمان کویرینال، رشد قابل توجهی داشته است. بسیاری از مناطق ایتالیا همچنان به اروپا وابستهاند و منافع اقتصادیشان با فرانسه گره خورده است. با این حال، درک این واقعیت که بیاعتمادی به فرانسه در رأس قدرت ایتالیا وجود دارد، میتواند به پاریس کمک کند تا روابط با رم را با درایتی بیشتر هدایت کرده و از اهمیت نقش ایتالیا در معماری اروپا غافل نشود.