اروپا؛ بازیگر صلح یا آتشافروز جنگ اوکراین؟
اتحادیهی اروپا بهجای میانجیگری صلح، با تهدید روسیه به تحریم بیشتر، به ادامهی بحران اوکراین دامن میزند.

در حالی که بحران اوکراین همچنان در کانون توجهات بینالمللی قرار دارد، رهبران اروپایی به جای ایفای نقشی میانجیگرانه و صلحطلب، موضعی تهدیدآمیز و تنشزا را در برابر روسیه اتخاذ کردهاند. در تازهترین تحولات، آنها به مسکو اولتیماتوم دادهاند که اگر تا پایان روز حاضر به پذیرش آتشبس بدون قید و شرط نشود، با موج تازهای از تحریمهای سنگین مواجه خواهد شد.
در همین حال، ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین، با بهرهگیری از فضای دیپلماتیک، پیشنهاد گفتوگوی مستقیم با ولادیمیر پوتین را مطرح کرده و حتی از دونالد ترامپ دعوت کرده که در نشستی احتمالی در ترکیه در روز پنجشنبه حضور یابد. این دعوت با استقبال ضمنی ترامپ روبهرو شده و او گفته است که ممکن است برنامهی سفر خود را تغییر داده و در این نشست حضور یابد.
اما سؤال اصلی اینجاست: آیا فشارهای اروپا در راستای صلح است یا ادامهدهندهی فضای جنگی؟ اظهارات تهدیدآمیز رهبران فرانسه، آلمان و بریتانیا، بیشتر به شلیک توپخانه در جبههی دیپلماسی شباهت دارد تا تلاشی صادقانه برای پایان دادن به یک منازعهی خونین.
سخنگوی دولت آلمان با زبانی کاملاً هشدارآمیز اعلام کرد: «تا پایان روز فرصت باقی است.» این گونه سخن گفتن با قدرتی جهانی مانند روسیه، که خود را بازیگری مستقل و محوری در نظام بینالملل میداند، راهی بهسوی صلح نمیگشاید و زمینه را برای افزایش لجاجت و واکنش متقابل فراهم میکند. پاسخ سریع کرملین نیز گواه همین واقعیت است. دیمیتری پسکوف، سخنگوی کرملین، در واکنش به این تهدیدات گفت: «زبان اولتیماتوم غیرقابل قبول است. نمیتوان با روسیه اینگونه سخن گفت.»
ولادیمیر پوتین در واکنش، پیشنهاد از سرگیری مذاکرات را داد، اما تأکید کرد که این مذاکرات باید در سطحی پایینتر از سران دو کشور برگزار شود. در مقابل، اوکراین تلاش کرده با ترفندهای دیپلماتیک، روسیه را در موضع انفعال قرار دهد و در ظاهر نقش طرف خواهان صلح را بازی کند. زلنسکی در بیانیهای اعلام کرد که از ایدهی ترامپ برای آتشبس کامل و گفتوگوی مستقیم با پوتین حمایت میکند. در عین حال، از علاقهی خود به حضور رئیسجمهور سابق آمریکا در نشست ترکیه سخن گفت.
این موضعگیریهای چندگانه و گاه متضاد نشان میدهد که بحران اوکراین دیگر صرفاً نزاعی منطقهای نیست، بلکه به آوردگاهی بزرگتر برای رقابتهای ژئوپولیتیک میان آمریکا، اروپا و روسیه تبدیل شده است. اروپا که میتوانست به عنوان بازیگری مستقل و میانجی عمل کند، عملاً به بازوی اجرایی منافع واشنگتن در تحمیل فشارهای حداکثری علیه مسکو بدل شده است.
در همین راستا، مکرون رئیسجمهور فرانسه، با لحنی دوگانه گفت: «یا روسیه خواهان صلح است، یا نیست و باید تحریمهای بیشتری علیه آن اعمال شود.» در حالی که چنین عباراتی در ظاهر موضعی واقعبینانه دارد، در عمل به تقویت فضای دوقطبی و ادامهی تنشها میانجامد. همین موضع در سخنان وزیر خارجهی بریتانیا نیز دیده میشود که روسیه را به «جدی گرفتن صلح» فراخوانده اما همزمان تهدید به اقدامات بیشتر کرده است.
سفر همزمان رهبران فرانسه، آلمان، بریتانیا و لهستان به کییف نیز با هماهنگی کامل با کاخ سفید انجام شده و نشان میدهد که اروپا در واقع ارادهی مستقلی برای حل بحران ندارد و در چارچوب یک استراتژی از پیش طراحیشده، نقشی مکمل برای آمریکا ایفا میکند. وعدهی اعمال تحریمهای بیشتر علیه صادرات نفت و نظام بانکی روسیه نیز بخشی از همین سیاست فشار حداکثری است.
با این حال، پرسش بنیادین اینجاست که آیا تحریمهای اقتصادی، آن هم پس از چندین دور بینتیجه، میتواند طرف مقابل را به صلح وادارد؟ تجربهی سالهای اخیر نشان داده که چنین تحریمهایی بیشتر به تشدید ملیگرایی و تقویت انسجام داخلی در روسیه انجامیده تا تسلیم شدن آن.
در عوض، بازگشت به مذاکره، ولو در سطوح میانی و غیررسمی، میتواند دریچهای بهسوی کاهش تنشها باشد. اروپا اگر واقعاً به دنبال صلح است، باید از زبان تهدید فاصله گرفته و بر راهکارهای میانهروانه تأکید کند. حمایت محتاطانه از ابتکارهای دیپلماتیک، مانند پیشنهاد نشست ترکیه، و پرهیز از سیاستهای دوقطبیساز، میتواند نقش اروپا را از بازیگر حاشیهای و تابع، به کنشگری تأثیرگذار و متوازن بدل کند.
در نهایت، اگر اروپا خواهان بازیابی اعتبار و استقلال ژئوپولیتیک خود است، باید به جای ماجراجویی و جنگطلبی، راهی ویژه برای خروج از بحران اوکراین بیابد؛ راهی که بر پایهی عقلانیت، گفتوگو و منافع جمعی استوار باشد، نه بر شعلهورتر کردن آتش جنگ.