اربعین در سایه سکوت رسانهای اروپا
اربعین با حضور میلیونها زائر از سراسر جهان، در رسانههای جریان اصلی اروپا جایگاهی حاشیهای دارد. این کمنمایی آگاهانه، مشابه پوشش محدود غزه، نشانگر اولویتگذاری سیاسی و حذف روایتهای انسانی در چارچوب خبری غرب است.

اربعین، با وجود آنکه یکی از بزرگترین گردهماییهای مذهبی جهان است، در رسانههای جریان اصلی اروپا حضوری کمرنگ دارد. در اغلب کشورها، پوشش خبری این رویداد محدود به چند گزارش کوتاه یا خبرهای مرتبط با وضعیت امنیتی عراق میشود. رسانههای عمومی اروپایی معمولاً بر جنبههای آماری مانند تعداد میلیونها زائر، ازدحام جمعیت، یا اقدامات امنیتی تمرکز میکنند و کمتر به روایتهای انسانی یا فلسفه فرهنگی و معنوی این مراسم میپردازند. این کمتوجهی تصادفی به نظر نمیرسد، بلکه به چارچوبهای سیاسی، فرهنگی و امنیتی خاصی مربوط است که سالها در سیاست رسانهای اروپا شکل گرفته است.
در مقابل، رسانههای متعلق به جوامع مسلمان ، چه شبکههای تلویزیونی و چه صفحات اجتماعی ، اربعین را بهعنوان رویداد عظیم معنوی و اجتماعی تصویر میکنند. این رسانهها بر مفاهیمی مانند همبستگی، مقاومت، و صلح جهانی تأکید دارند و تلاش میکنند با ارائه تصاویر گسترده از پیادهروی نجف تا کربلا، حس مشارکت و تعلق را در میان مخاطبان خود تقویت کنند.
این دو رویکرد متفاوت، بخشی از یک «جنگ روایت» گستردهتر است. از یکسو، روایت رسمی و عمومی اروپا که اربعین را در چارچوب مسائل امنیتی، مهاجرت، یا سیاست منطقهای میبیند. از سوی دیگر، روایت جوامع مسلمان که آن را نماد اتحاد مذهبی و فرهنگی میداند. این شکاف روایتی، نهتنها بر ادراک عمومی در اروپا اثر میگذارد، بلکه بر نحوه شکلگیری هویت مسلمانان نسل دوم و سوم در این کشورها نیز تأثیر مستقیم دارد.
در عصر رسانههای اجتماعی، این تقابل پررنگتر شده است. زائران اروپایی با انتشار تجربیات شخصی، ویدئوها و تصاویر زنده، عملاً رسانههای جریان اصلی را دور میزنند و روایت مستقلی از اربعین میسازند. این روایتها بهسرعت در شبکههای همزبان یا همدین پخش میشود و با گفتمان رسمی تفاوت دارد. نتیجه، شکلگیری دو فضای معنایی موازی است که کمتر با یکدیگر گفتوگو میکنند و گاه به بیاعتمادی متقابل میانجامند.
رای اندیشکدههای اروپایی، شناخت این دوگانگی رسانهای اهمیت راهبردی دارد. تحلیل دقیق محتوای منتشر شده، بررسی میزان نفوذ هر روایت، و شناسایی نقاط مشترک یا محلهای تعارض میتواند به طراحی سیاستهای ارتباطی و فرهنگی کمک کند. بدون چنین شناختی، خطر آن وجود دارد که اربعین در اروپا صرفاً به یک موضوع حاشیهای یا امنیتی تقلیل یابد، در حالی که ظرفیت آن برای دیپلماسی فرهنگی و گفتوگو بسیار فراتر است.
در بسیاری از اتاقهای خبر غربی، رویدادهای بزرگ خاورمیانه عموماً از زاویهای پوشش داده میشوند که با گفتمان امنیتی و سیاست خارجی دولتهای اروپایی همخوان باشد. اربعین ، که ماهیتی آشکاراً مذهبی، فراملی و در عین حال مرتبط با ایران و عراق دارد ، با تصویری از اتحاد جوامع شیعه و توان بسیج فرهنگی آنان همراه است. این تصویر، از دید برخی سیاستگذاران، میتواند در تعارض با منافع یا روایتهای مسلط سیاسی قرار گیرد؛ بهویژه در شرایطی که ایران بهعنوان بازیگری چالشگر در معادلات منطقهای و جهانی معرفی میشود.
مقایسه با نمونه غزه، بهویژه در بحرانهای اخیر، این الگو را روشنتر میکند. در پوشش غزه نیز، بسیاری از رسانههای جریان اصلی، روایتهای انسانی و ابعاد فاجعه انسانی را یا بهصورت محدود منتشر کرده یا در چارچوبی قرار دادهاند که با سیاستهای رسمی دولتها همسو باشد. حذف یا کاهش بازنمایی ابعاد انسانی و اجتماعی، باعث میشود مخاطب اروپایی تصویر کامل و چندوجهی از ماجرا دریافت نکند و در نتیجه، ادراک عمومی بیشتر بر اساس روایتهای سیاسی و امنیتی شکل بگیرد.
این رویکرد، آگاهانه یا ناخودآگاه، بخشی از «مدیریت افکار عمومی» است که در آن برخی رویدادها پررنگ میشوند و برخی دیگر محو. در چنین چارچوبی، اربعین همانند غزه به نمونهای از آنچه «خاموشسازی روایت انسانی» میتوان نامید، تبدیل میشود؛ روایتی که در صورت انتشار گسترده، میتواند بر نگرش عمومی و حتی سیاستگذاری تأثیر بگذارد.