آزمون استقلال: تنش فرانسه و آمریکا و سرنوشت اروپای مستقل
در شرایطی که نظم جهانی با سرعت در حال دگرگونی است، روابط فرانسه و آمریکا نیز وارد مرحلهای تازه از پیچیدگی شده است. فرانسه از یکسو نمیخواهد وابستگی تاریخی خود را به آمریکا تقویت کند و از سوی دیگر نمیتواند تأثیر فشارهای واشنگتن بر تصمیمگیریهای امنیتی و ژئوپولیتیک خود را نادیده بگیرد. این تنش پنهان به نقطهای رسیده که پاریس ناچار است میان حفظ استقلال، مدیریت رقابتهای قدرتهای بزرگ و هماهنگی با متحدان اروپایی مسیر تازهای تعریف کند. انتخاب مسیر درست، نهتنها جایگاه فرانسه بلکه آینده سیاست خارجی اروپا را نیز تحت تأثیر قرار خواهد داد.

تحولات اخیر نشان میدهد رابطه فرانسه و آمریکا دیگر در چارچوب سنتی چند دهه گذشته نمیگنجد. آمریکا که اولویتهای ژئوپولیتیکش تغییر کرده، انتظار دارد پاریس در پروندههای مختلف از سیاست دفاعی اروپا تا بحرانهای جهانی با واشنگتن همسو بماند. اما فرانسه، بهویژه در دوران ریاستجمهوری مکرون، به دنبال تثبیت جایگاه خود به عنوان یک قدرت مستقل اروپایی است و همین تلاش موجب اصطکاکهایی شده که اکنون بیش از گذشته آشکارند.
این ناهماهنگی درکشده ناشی از تفاوت نگاه به آینده نظم جهانی است. آمریکا اروپا را بخشی از استراتژی گستردهتر خود در رقابت با قدرتهای بزرگ میبیند، در حالیکه فرانسه در پی تقویت محوریت اروپا و ایجاد ظرفیت تصمیمگیری مستقل است. همین تفاوت سبب شده برخی رفتارهای واشنگتن در پاریس بهعنوان پیامهایی هشداردهنده تفسیر شود؛ پیامهایی که نشان میدهد آمریکا نقش فرانسه را کمتر قابل پیشبینی یا کمتر قابل اتکا ارزیابی میکند.
پاریس نیز از سوی دیگر نگران آن است که هر گامی به سوی استقلال استراتژیک، بهویژه در حوزه دفاعی و صنعتی، از سوی واشنگتن بهعنوان فاصله گرفتن از شراکت تلقی شود. این وضعیت پویایی پیچیدهای ایجاد کرده که در آن فرانسه باید همزمان هم جایگاه جهانیاش را تثبیت کند، هم از هزینههای ناشی از تنش با آمریکا فاصله بگیرد. نتیجه چنین شرایطی آن شده که فرانسه برای هر موضعگیری در رابطه با امنیت اروپایی، جنگها و بحرانهای منطقهای و یا فناوریهای حساس، باید محاسبات چندلایهتری نسبت به گذشته انجام دهد.
نقطه کانونی این چالش نه فقط رابطه دوجانبه، بلکه آینده نقش فرانسه در اروپا است. پاریس اگر میخواهد اتحادیه اروپا را به سمت ظرفیت دفاعی مستقل سوق دهد، باید بتواند نشان دهد که اروپا قادر است بدون اتکا مطلق به آمریکا امنیت خود را مدیریت کند. اما اگر آمریکا فشار بر فرانسه را افزایش دهد یا اعتمادش نسبت به پاریس کاهش یابد، این پروژه اروپایی با مانع جدی مواجه میشود. به همین دلیل رابطه فرانسه و آمریکا دیگر فقط یک رابطه دوجانبه نیست؛ بلکه بستری است که شکلگیری یا فروپاشی «اروپای مستقل» بر آن استوار است.
برای فهم سرنوشت احتمالی این رابطه، میتوان سه سناریوی محتمل آینده را تصور کرد ، سناریوهایی که هر یک پیامدهای متفاوتی برای فرانسه، آمریکا و کل اروپا دارند.
سناریوی اول: همگرایی مشروط
در این حالت، فرانسه و آمریکا فاصلههای اخیر را با توافقهایی مدیریتشده کاهش میدهند. فرانسه استقلال استراتژیک را ادامه میدهد، اما در چارچوب هماهنگی نزدیک با آمریکا. واشنگتن نیز نقش فرانسه را بهعنوان شریک کلیدی اروپا میپذیرد، مشروط بر اینکه پاریس در مسائل حیاتی اختلافات را کنترل کند. این سناریو ثبات میآورد اما آزادی عمل پاریس را محدود نگه میدارد.
سناریوی دوم: تنش ساختاری اما کنترلشده
در این مسیر، فرانسه بر استقلال دفاعی و سیاست خارجی خود پافشاری میکند و آمریکا نیز سختگیری بیشتری در قبال رفتار پاریس نشان میدهد. هر دو کشور همکاری را حفظ میکنند، اما دائماً زیر سایه بیاعتمادی و رقابت نرم قرار دارند. این وضعیت با ساختار قدرت جهانی در حال انتقال همخوانتر است و اروپا را به سمت دوراهیهای دشوار سوق میدهد.
سناریوی سوم: شکاف ژئوپولیتیک عمیق
این بدبینانهترین سناریو است؛ جایی که فشارهای آمریکا و مقاومت فرانسه به سطحی میرسد که همکاری راهبردی به شدت کاهش مییابد. چنین شکافی میتواند نهتنها پاریس، بلکه کل اروپا را در وضعیت لرزانتری قرار دهد، زیرا ظرفیت دفاعی مستقل اروپا هنوز کامل نشده و شکاف با آمریکا میتواند هزینههای امنیتی و اقتصادی سنگینی به همراه داشته باشد.
در نهایت، آنچه مسلم است این است که فرانسه دیگر نمیتواند صرفاً در سایه اتحاد تاریخی با آمریکا عمل کند و واشنگتن نیز نمیتواند انتظار داشته باشد که پاریس بدون چونوچرا در چارچوب راهبردهای فراآتلانتیک قرار گیرد. جهان جدید، الگوی جدیدی از رابطه را میطلبد ، الگویی که هنوز در حال شکلگیری است و نتایج آن به تصمیمهای امروز پاریس و واشنگتن بستگی دارد.